۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

روشن سر یا روشنفکر


در طول این 40 سالی که گذشت، کشور ما ایران، بیشترین صدمه را از به اصطلاح روشنفکر ایرانی خورد. من با قشریون و یا لمپنها کاری ندارم چرا که این نامبردگان در هیچ زمینه "ادعایی" نداشته اند. ایشان بدون رودربایستی "اقتصاد را مال خر" نامیدند و پایش هم ایستادند.
من در طول عمر خود انسانهای زیادی را از هر قشر دیده ام. ولی کمتر شخصی مانند یک به اصطلاح روشنفکر ایرانی در طی بحثهای پر از اشتباهات خود از این جمله استاندارد استفاده میکند: "شما مطالعه تان کم است. بروید بیشتر کتاب بخوانید و کمی تحقیق کنید".
بیشترین حمله به ایراندوستی را تا به حال روشنفکران ایرانی کرده اند. بیشترین ایراد به ادبیات و هنر ایرانی را به اصطلاح روشنفکر ایرانی کرده. این به اصطلاح روشنفکر ایرانی بوده که گاهی چنان مدرن میشده که "ایرانیت" را به زیر سئوال میبرده است. دلایل آن هم چنینند:
1- بیسوادی این قشر. این باعث میگردد که این قشر، سریع جّوزده شده و بدون دلیل جبهه بگیرد. با خواندن یک کتاب کاپیتال کسی را باسواد ننامند. این به اصطلاح روشنفکران فقط عیب یک نظام را میدانند، ولی از ارائه راه حل و یا تحلیل استراتژی برای آینده عاجزند.
2- ایدئولژی زدگی که باعث فقدان یک دید بیطرف به محیط اطراف خود میشود. چه چپ و یا چه راست.
3- جاه طلبی بدون مرز. خیال میکنند که اگر باعث نابودی نظامی شوند، به مقام و صدارت و وزارت میرسند. رفرم در هر مقدار، جلوی پیشرفت شخصی ایشان را میگیرد. باید حتما انقلاب شود. حتی به قیمت جان یک ملت یا نابودی یک کشور.
4- اعتراف نکردن به اشتباهات خویش که دلایلش، 3 نکته بالا میباشند.

در این مکان مایلم با آوردن فاکتهای تاریخی، به نکته ای اشاره کنم که 100درصد در مورد آن خوانده و شنیده اید. کلاه خود را قاضی کنید و در پایان مطلب از خود بپرسید که آیا چنین بوده یا خیر:

کلنگ ساختمان ایستگاه را آهن در تهران به سال 1306 شمسی (1927 میلادی) به کمک و نظارت مهندسان آلمانی به زمین زده شد. از هرکسی سئوال کنید و از هر روشنفکر و حتی تاریخدانی بپرسید، او میگوید از آنجایی که آلمانها این ساختمان را ساختند، بر روی سقف ایستگاه راه آهن تهران، هنوز که هنوز است نقش صلیب شکسته نمایان میباشد و اگر باور نداری برو و خودت ببین. در ضمن میگویند که رضاشاه پهلوی از هیتلر خوشش میآمد و به خاطر مخالفت با انگلیسیها با نازیها ارتباط داشته است.
توجه داشته باشید که هیتلر تا زمان به قدرت رسیدن به سال 1933 میلادی، اصولا فقط برای دارودسته فاشیستها فردی شناخته شده بوده و او و حزب فاشیستش با دنیای خارج ارتباطی نداشته اند. این دولت "وایمار" بود که با ایران قرارداد بسته بود و دولتی دموکرات بود.
در ضمن این هم دو تصویر از سقف ساختمان راه آهن تهران:

IMG_0650.JPG

IMG_0644.JPG

اگر شما در Google تحقیق کنید، مطلقا از چنین سقف معروفی که همه از آن در مورد محتوای صلیب شکسته اش خوانده اند و شنیده اند، اثری پیدا نمیکنید. فکرش را بکنید که من تصادفی از آنجا رد شده و تنها تصاویر این سقف را در اینترنت قرار داده ام که این امری تاسف آور است. حالا این شما و این سقف. پیدا کنید صلیب شکسته را. هرکس بنا به ذوق و آمادگی روانی خود در این سقف اشکالی هندسی را پیدا خواهد کرد. بعضیها شاید مربع، بعضیها شاید لوزی و بعضیها هم صلیب شکسته خواهند یافت. خود شما به عنوان خواننده این سطور تا به حال چند بار در ایستگاه راه آهن تهران حضور داشته اید و حتی یکبار به بالای سر خود نگاه کرده اید تا از صحت و سقم این ادعا اطمینان کسب کنید؟
تازه اینکه چیزی نیست. با مطلبی که در سطور بعدی مطرح میکنم، شما به اوج "شایستگی" به اصطلاح روشنفکر ایرانی پی خواهید برد:
"رضا شاه را انگلیسیها به سر کار آوردند. رضا شاه برای خوش خدمتی به انگلیسیها راه آهن را ساخت تا انگلیسیها از جنوب به شمال در طی جنگ جهانی دوم، اسلحه به روسیه برسانند..."
اگر رضا شاه از هیتلر و آلمان خوشش میآمد، چرا بایید برای خوش خدمتی برای انگلیسیها را آهن بسازد؟ آن هم به کمک آلمانیها که مثلا دشمن انگلیسیها بودند؟!!!
جالب اینکه کلنگ راه آهن به سال 1927 میلادی به زمین زده شد و جنگ جهانی دوم با حمله نازیها به لهستان به سال 1939 شروع گردید.
مگر رضاشاه علم غیب داشته که 6 سال قبل از به قدرت رسیدن هیتلر و 12 سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم، برای همین منظور دستور ساخت راه آهن ایران را داده باشد؟
نکته جای شرم دیگر اینکه هر روشنفکر ایرانی در یک جمله هم ادعا میکند که رضاشاه عامل انگلیسیها بوده و برای خوش خدمتی راه آهن را برای آنان ساخته ولی از انگلیسیها بدش میآمده و چون از نازیها خوشش میآمده، با آلمانها دوستی کرده است.
شاید بتوان مسئولیت مشکلات ایران را تا حدی متوجه این حیوانات به اصطلاح روشنفکر دانست.
پهلوی به تاریخ پیوست. ولی این به اصطلاح روشنفکران هنوز هستند و ایران و ایرانی را هر روز به لجن میکشند.

۲ نظر:

masis گفت...

هجدهمین سالگرد قتل عام ارمنیان روستای "ماراقا" در قره باغ

توسط پان ترکیست ها

( ۱۰ آوریل ۱۹۹۲ میلادی )

ناشناس گفت...

از وبلاگ من هم کپی پیست کن
خیلی دوست دارم
turke-khar.blogfa.com