۱۳۹۷ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

علل کاشت جنگل از درختهای کاخ و سوزنی در رژیم پهلوی

بسیاری از خود سئوال میکنند که چرا رژیم پهلوی در کاشتن انواع درخت کاج و سوزنی اصرار داشتند؟
همانطور که میدانید، فلات ایران بر روی صفحۀ تکتونیکی منحصر به فرد خود قرار دارد که تا زمان سئوزونیک زیر دریای تتیس قرار داشت. به همین خاطر بر روی فلات ایران به زحمت میتوان سنگواره های دایناسورهای زمین خشک را پیدا کرد. به دلیل آتشفشانی بودن منطقه از 66 میلیون سال پیش، زمین ایران در اکثر نواحی خود قلیایی میباشد. 
یکی از خواص کاج سانان، اسیدی کردن خاک میباشد. اسیدی کردن خاک قلیایی منجر به خنثی شدن اسید و قلیا میگردد. همین امر باعث میشود که زمین برای کشاورزی مناسب تر گردد.
در ضمن ریشه های کاج سانان عمیق بوده و خودشان موفق با تامین آب از اعماق میکردند و نیاز به آبیاری آنچنانی ندارند. برگه و یا به عبارتی سوزنهای این گیاهان آب را در خود نگهداری میکنند.
سوای از آن به علت شکل خاص این برگها و سوزنها، مورد تابش شدید آفتاب قرار نمیگیرند.
هر جا که کاج سانان رشد و نمو کنند، درجۀ هوای آن منطقه کاهش پیدا میکند. 
این امر در مورد اوکالیپتوس جالبتر است.
رژیم گذشته به پیشنهاد محمدرضاشاه پهلوی در صدد کاشت درختان اوکالیپتوس هم بود. این درخت برخلاف کاج سانان، در دمای بالا بیشتر و سریع تر رشد میکند. تحقیقات نشان داده اند که هر کجا  جنگلهای اوکالیپتوس وجود دارد، درجۀ هوای آن منطقه به طور متوسط 8 درجه کمتر از نواحی همسایۀ خود است.
به خاطر همین در استرالیا مناطق زیادی را به اوکالیپتوس اختصاص دادند که یک اشتباه بزرگ بود.
خود شاه و دولت او با مطالعه های ثانوی  و قبل از کاشت و پرورش درختان اوکالیپتوس متوجه این امر شدند که این درختان، آبهای زیر زمینی را گاهی از عمق 100 متری زمین بیرون کشیده و به اتمسفر سوق میدهند که این برای سفره های آبی زیرزمینی کشور یک فاجعه است. هر درخت اوکالیپتوس به طور متوسط تا 500 لیتر آب در روز مصرف میکند.
خوشبختانه رژیم متوجه این امر گشته و به موقع مانع جنگلکاری با اوکالیپتوس شد.
متاسفانه به خاطر رشد سریع این درخت، کشت آن در اسپانیا، برزیل و استرالیا به طور وسیع انجام شده و باعث خشک شدن سطح این کشورها گردیده است.
در اسپانیا مردم به این جنگلها حمله کرده و آن ها را به عمد میسوزانند. این درختان به حدی با شدت آب را از زمین بیرون میکشند که تا چند کیلومتری، مزارع کشاورزان خشک میگردد. 
این در حالی بود که 40 سال پیش رژیم شاه متوجه زیانهای اوکالیپتوس گشته و از کاشتن آن صرف نظر کرد. ولی هنوز که هنوز است دولتهای اسپانیا، پرتغال، استرالیا، تایلند و برزیل این امر را درک نکرده اند.
از آنجایی که رژیم گذشته برای خود و دستاوردهایش تبلیغ نمیکرد، کسانی که متوجه قصد کاشتن اوکالیپتوس از طرف دولت شدند، از  منصرف شدن دولت از نکاشتن اوکالیپتوس چیزی را درک نکردند، برای رژیم گذشته جوک درمیآوردند که شاه فرق اوکالیپتوس و کاکتوس را نمیدانسته و دولت او را دست به سر کرده و نه این را کاشته و نه آن را.
چنین بود که آن شد.

اهمیت ارتقاء اسلحۀ ژ ۳

اسلحۀ ژ ۳ یکی از جان سخت ترین و قوی ترین اسلحه های نفری میباشد. این سلاح دارای کالیبر۵٫۵۱×۷٬۶۲ است که از آن یک اسلحۀ شایسته با برد کافی میسازد.

معایب:
1- لگد بسیار سنگین
2- وزن بسیار بالا. با خشاب، این اسلحه 5 کیلو گرم وزن دارد.
3- مرتب گیر میکند.
4- دقت پایین در برد زیاد.

محاسن:
1- دقت بالا زیر 400 متر.
2- برد بسیار بالا
3- ساخت داخل
4- عمر بالا و کیفیت خوب

زمزمه میشود که دولت ایران در صدد بازنشسته کردن این اسلحه میباشد. این اسلحه به دلیل تعداد بالای آن، جزو سرمایه های ملی محسوب میشود و میتواند سالیان دراز در جبهه های جنگ به عنوان پشتیبان از راه دور به خوبی وظیفۀ خود را عمل کند.
میتوان این اسلحه را با مخارج بسیار پایین مدرن سازی نمود.
با طراحی جدید روپوش ژ3 و اضافه کردن و مجهز کردن آن به Picatinny میتوان این اسلحه را شیک تر و به روز نمود.

روپوش با Picatinny

Bildergebnis für g3 heckler koch picatinny
Picatinny برای نصب بر روی اسلحه

Bildergebnis für g3 hk picatinny

۱۳۹۷ مرداد ۱۴, یکشنبه

نه انقلاب و نه اصلاح طلبی. راه سوم: انتقال قدرت به سبک ژنرال فرانکو

ژنرال فرانکوی فاشیست میدانست که بعد از او، یک خلا قدرت، اسپانیا را از هم خواهد پاشید. پس داوطلبانه به سوی ولیعهد خارج از کشور دست دراز کرد و با بازگشت پادشاهی، دموکراسی و اتحاد را به اسپانیا بازگرداند.
امروز نباید به کمتر از نابودی جمهوری اسلامی رضایت داد. ولی باید از سوریه و لیبی و عراق هم درس عبرت گرفت. ما راه سوم را برمیگزینیم.
در همین بالاترین در دو سه روز گذشته میبینیم که تجزیه طلبان چگونه بوی کباب شنیده اند و پس از مدت زیادی سکوت و یا تقیه، باز هم پررو بازی درمیآورند.
نباید با تصرف و یا آتش زدن پادگانها و مراکز پلیس، ارکان امنیتی ایران را لرزاند.
باید از همین الآن این ایده را به هموطنان خود بدهیم که خامنه ای را مجبور به انتقال داوطلبانۀ قدرت به شاهزاده رضا پهلوی نماید.
نباید از همین الآن شاهزاده رضا پهلوی را بر خلاف میلش مجبور به استفاده از خشونت بر علیه جدایی طلبان در آینده کنیم.
از دوستداران و سمپاتهای این ایده تقاضا دارم که این ایده را پخش و اشاعه کنند.
نباید کنترل را در این لحظۀ تاریخی از دست بدهیم.
یک انتقال قدرت با این فشار تاریخی، در آینده موجب یک صلح اجتماعی گشته و مانع بروز فرهنگ و دور باطل انتقام گیری میشود.

لکه جسد، Livor و یا Livor Morti چیست؟

لکه جسد و یا Livor (به لاتین) و یا Livor Morti (به انگلیسی) مقدار خونی در جسد میباشد که هنوز لخته نشده و بنا به نوع قرار گرفتن جسد، به کمک جاذبه زمین به طرف پایین هدایت شده و در همانجا انباشته میشود.
این لکه ها بسیار غیر عادی و شبیه کبودی و خونمردگی حاصل از ضربه به نظر میرسند.
بسیاری از این لکه ها غیر عادی و عجیب به نظر میآیند.
اخیرا تصاویر و فیلمهایی از هموطنی که در زندان ملایان فوت شده است، در اینترنت منتشر گردیده است. لکه های روی پشت و حتی خطوط دیده شده Livor میباشند.

ولی زخمی که بر روی بالای پیشانی ایشان و دایره ای که بر روی سینه او میباشد، مشکوک به نظر میرسند که باید منتظر جواب پزشک قانونی ماند.
هموطنان در چنین مواردی باید محتاط نتیجه گیری نمایند. چرا که ملایان، اجسادی را که بر روی آن علایم شکنجه وجود داشته باشد را عموما تحویل نمیدهند.

بوسیدن کون هنک

داستان ادیان الهی :
امروز صبح یکی در خونه رو زد . درو که باز کردم دیدم یک خانم و اقای خوش لباس پشت در وایسادن.
جان : سلام اسم من جان هست و ایشون هم ماری
ماری : سلام . ما اومدیم اینجا تا از شما دعوت کنیم با ما بیاین بریم کون "هنک"(Hank )رو ببوسیم
من: ببخشید !!!! راجع به چی حرف میزنین ؟ هنک دیگه کیه ؟؟ چرا باید من کونشو ببوسم ؟
جان : اگه کون هنک رو ببوسی بهت یک میلیون دلار جایزه میده و اگه نبوسی میزنه کونتو پاره میکنه 
من : هان!!! ببینم قضیه باج گیری و گردن کلفتی و این چیزاس ؟
جان : هنک یک انسان نیکوکار و میلیونره .اون این شهر رو ساخته و صاحب این شهره .اون هرکاری که دلش بخواد میکنه و الان دلش میخواد یک میلیون دلار به تو پول بده .البته تا زمانی که تو کونشو نبوسی نمیتونه این کارو بکنه 
من : من نمیفهمم چرا....
ماری :تو کی هستی که بخوای هدیه هنک رو زیر سوال ببری ؟ یک میلیون دلار نمیخوای ؟ نمی ارزه بخاطرش یه بوس کوچیک بکنی ؟
من : خوب چرا ..اما اخه...
جان: خوب پس بیا بریم کونشو ببوسیم
من:ببینم شما زیاد کونشو میبوسین ؟
ماری : آره همیشه 
من:بهتون یک میلیون دلار داده ؟
جان : خوب نه . راستش تا زمانی که از شهر نری پول نمیگیری 
من:خوب پس چرا از شهر نمیری ؟
ماری : نمیتونی همینطوری از شهر بری ، باید خود هنک بهت بگه که بتونی بری . اگه خودت سرخود بری نه تنها پول نمیگیری ، هنک میزنه کونتو پاره میکنه 
من:ببینم شما کسی رو میشناسین که کون هنک رو بوسیده باشه و از شهر هم رفته باشه و یک میلیون دلار هم گرفته باشه ؟
جان : مادر من سالها کون هنک رو بوسید پارسال هم از شهر رفت . من مطمئنم الان پولش رو گرفته 
من: از پارسال تا حالا با مادرت حرف نزدی ؟
جان : البته که نه . هنک اجازه نمیده 
من: پس چه جوری مطمئن هستین که هنک این پول رو بهتون میده وقتی هیچوقت با کسی که این پولو گرفته باشه حرف نزدین ؟
ماری : خوب قبل اینکه بری هنک یک کم بهت پول میده . مثلا ممکنه یک کم حقوقت زیاد شه یا با بلیط بخت ازمایی برنده شی یا حتی یک اسکناس بیست دلاری تو خیابون پیدا کنی 
من:‌ اینا چه ربطی به هنک داره ؟
جان :هنک با همه ارتباطات قوی داره 
من:ببخشید ولی به نظر من این کلاه برداریه 
جان : اما بحث بر سر یک میلیون دلاره واقعاً نمیخوای شانستو امتحان کنی ؟ درضمن یادت باشه اگه کونشو نبوسی میزنه کونتو پاره میکنه ها!
من: شاید بهتر باشه من این هنک رو ببینم . با خودش مستقیم صحبت کنم و جزئیات رو از زبون خودش بشنوم 
ماری :هیچ کس هنک رو نمیبینه . هیچ کس نمیتونه با هنک حرف بزنه 
من:پس چه جوری کونشو میبوسین ؟
جان: بعضی وقتا یک بوسه میفرستیم و به کون هنک فکر میکنیم . بعضی وقتا هم کون کارل (Karl ) رو میبوسیم اون بوس مارو میرسونه به کون هنک 
من:کارل دیگه کیه ؟
ماری : یکی از دوستامون . اون بود که به ما قضیه بوسیدن کون هنک رو یاد داد .تنها کاری که باید میکردیم این بود که چند بار شام دعوتش کنیم بیرون
من :و شما به همین راحتی حرفاشو باور کردین که یک هنک نامی هست که باید کونشو ببوسین و اون بهتون یک میلیون دلار پاداش میده؟
جان : البته که نه . کارل یک نامه داره که هنک سالها پیش بهش داده .همه چی تو این نامه توضیح داده شده .بیا اینم یک کپی ازش خودت ببین :
از دفتر کارل
1- کون هنک را ببوسید و وقتی از شهر میروید یک میلیون دلار پاداش خواهید گرفت
2- در خوردن الکل معتدل باشید
3- هر کس مثل شما نیست بزنید کونشو پاره کنین
4- درست غذا بخورید
5- خود هنک این لیست رو دیکته کرده
6- ماه از پنیر سبز ساخته شده
7- هر چی هنک بگه درسته
۸- بعد از توالت دستانتان را بشویید
9- الکل ننوشید
10- سوسیس را با کلوچه بخورید. بدون ادویه
11- کون هنک رو ببوسین یا میزنه کونتون رو پاره میکنه
من : این به نظر میاد تو سربرگ کارل نوشته شده باشه 
ماری : هنک کاغذ نداشته 
من:یه حسی بهم میگه این دست خطش هم مال کارل هستش
جان : البته، هنک اینو بهش دیکته کرده
من:فکر کردم گفتی هیچ کس نمیتونه هنک رو ببینه !!!
ماری : در حال حاضر خیر، ولی سالها پیش با بعضی ها حرف میزده 
من:مگه نگفتین این یارو نیکوکاروخیر خواهه . چه جورآدم خیر خواهی میزنه کون بقیه رو پاره میکنه فقط چون مثل اون نیستند ؟
ماری :هنک اینطوری دوست داره و همیشه حق با اونه 
من: اینو از کجا فهمیدی ؟
ماری :قانون شماره ۷ میگه " هر چی هنک بگه درسته " این برای من حجته
من :شاید این دوستتون کارل همه چی رو از خودش در اورده !!
جان : امکان نداره .قانون ۵ میگه "خود هنک این لیست رو دیکته کرده" درضمن قانون۲ میگه" در خوردن الکل معتدل باشید" .قانون ۴ میگه "درست غذا بخورید" وقانون ۸ هم میگه "بعد از توالت دستانتان را بشویید " همه میدونن این قوانین کاملاً درسته پس بقیه قوانین هم الزاماً درسته 
من: ولی قانون ۹ میگه "الکل ننوشید" که کاملاً با قانون ۲ در تضاده و قانون ۶ هم میگه ماه از پنیر سبز ساخته شده که خوب اشتباهه 
جان :هیچگونه تناقضی بین قانون ۲ و ۹ وجود نداره .قانون ۹ قانون ۲ را توضیح میده و در مورد قانون ۶ تو که هیچ وقت نرفتی ماه از کجا میتونی مطمئن باشی ؟
من : دانشمندان ثابت کردن که جنس ماه از صخره و سنگه...
ماری : ولی دانشمندان نمیدونن که این صخره ها و سنگها اززمین اومده یا از فضا ؟ پس میتونه جنسش از پنیر سبز باشه 
من : من تخصصی تو این ضمینه ندارم ولی فکر کنم تئوری تسخیر ماه توسط زمین رد شده در ضمن اینکه ندونی صخره ها از کجا امده دلیل نمیشه جنسشون از پنیر باشه 
جان : اهان دیدی ! خودتم اعتراف کردی دانشمندان هم اشتباه میکنن . ولی ما مطمئنیم هنک همیشه راست میگه
من : ما مطمینیم ؟؟
ماری : البته که مطمئنیم . قانون ۷ اینو میگه 
من : شما میگین هنک هر چی بگه درسته چون این در لیست اومده .لیست هم درست میگه چون هنک اونو دیکته کرده وما میدونیم که هنک اینو دیکته کرده چون لیست اینو میگه !! این منطق سیکل و دایره ایِ و فرقی نمیکنه مثلاً میتونین بگین هنک درست میگه چون خودش میگه که درست میگه.
جان :یواش یواش داره برات جا میفته .خیلی خوبه ادم میبینه یک نفر داره با سبک فکری هنک آشنا میشه 
من : اما... خوب ولش کن بی خیال .حالا داستان سوسیس چیه ؟
ماری سرخ میشه
جان : سوسیس باکلوچه و بدون ادویه . این سبک مخصوص هنکه . هر چیزی غیر از این اشتباهه 
من: اگه کلوچه نداشتم چی ؟
جان : وقتی کلوچه نداری سوسیس بی سوسیس. سوسیس بدون کلوچه معنی نداره 
من : بدون هیچ مزه ای ؟ خردل‌؟
ماری کاملاً نارحت به نظر میاد 
جان در حال فریاد زدن : احتیاج نیست این لغات رو به زبون بیارید . ادویه از هر نوعش ممنوعه
من : پس یک ظرف کلم با سرکه و سوسیس های خورد شده توش کاملاً ممنوعه ؟
ماری انگشتاشو میکنه تو گوشش : من این چیزا رو گوش نمیکنم لالالالالالالالالالالا...
جان :مشمئز کننده ست .فقط یک منحرف شیطان صفت میتونه همچین چیزی رو بخوره 
من : خوشمزس! من همیشه همینطوری میخورم
ماری غش میکنه
جان در حالی که ماری رو نگه داشته : خوب اگه من میدونستم تو هم یکی از اونایی هیچ موقع وقت خودم رو برات تلف نمیکردم .وقتی هنک داره کونتو پاره میکنه من اونجا وایسادم و بهت میخندم و پولامو میشمارم . من برات کون هنک رو میبوسم . تو، انسان بدون کلوچه ، سوسیس خورد کن، کلم خور...
با گفتن این جمله جان ، ماری رو برد تو ماشینشون واز اونجا رفتن.
از Jim Huber

آلزهایمر، بیماری مزمن 57 تیها. این بیماری را دست کم نگیرید.

غم انگیز تر و مفتضح تر از همه، بیماری فراموشی بخشی از ایرانیان است.
ملت ایران در یک همه پرسی در 12 فروردین سال 1358 به یک "جمهوری اسلامی" رأی مثبت دادند.
نه یک جمهوری کمونیستی و یا جمهوری مریخی.
چون به یک جمهوری "اسلامی" رأی دادند، پس از شمارش آرا، نتیجه یک جمهوری "اسلامی " شد!
بنابراین از صندوق رأی نمیتوانست یک نتیجۀ دیگر بیرون آید.
چرا که ملت ایران به یک جمهوری "اسلامی" رأی داده بودند.
اسلامی قربونت...... اسلامی.
یعنی اسلامی.
بازم بگم؟
چون به یک جمهوری اسلامی رأی دادند، پس آن جمهوری "اسلامی" شد.
چون از طریق رأی آن شد که شد.
یعنی "اسلامی"!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جای شک مانده که برطرف کنم؟

منطق جمهوریخواه ایرانی

میگه ایران که سوئد و انگلستان و دانمارک و هلند نیست که یک پادشاهی، حتی از نوع مشروطه، دوباره به دیکتاتوری تبدیل نشه. با این وضع مردم، حتما میشه. ولی فکر میکنه که یک جمهوری دیگه، با همین مردم، مثل سوئیس میشه! به این میگن منطق جمهوریخواهان ایرانی...

خانواۀ ما و برده داری در زمان قاجار

ایرانیان خیلی به خودشان افتخار میکنند که کورش بزرگ، بساط برده داری در منطقه را برافکند و همگی را آزاد نموده و به خانۀ خود بازگرداند.
ولی با آمدن اسلام، این پدیدۀ رذل تا پایان زمان قاجار در کشورمان ادامه داشت.
حتی ما که از خوانین همدان بودیم، برده داشتیم. البته من این را خودم ندیدم، ولی حتی مادرم برده های خانواده را با اینکه بسیار کوچک بود، هنوز به یاد داشت.
از بس این خانواده چغندری بود که حتی نمیدانست این نگونبختان از کدام کشور آفریقایی بودند. این برده ها را جدم از سفر مکه به عنوان سوغات با خودش آورده بود.
یکی را "یاقوت" و دیگری را به علت رنگ پوستش "مخمل" نام نهاده بودند. هر دو هم زن بودند.
اگر بزمی در کار بود، مردان مهمان گاهی دستی بر سر روی ایشان میکشیدند و زنانشان از این موضوع باخبر بودند و آن را به مانند "تفریحات مردانه" میپنداشتند و چیزی نمیگفتند.
روزی در سن 10 سالگی، همسر دختر دایی مادرم با تفنگ شکاری به سوی "مخمل" نشانه رفت تا او را بترساند. از قضا تفنگ پر بود و آنچه میباید میشد، شد. به گفتۀ مادربزرگم، چندین و چند روز تکه های مغز و لکه های خون این نگون بخت را از در و دیوار اتاق پاک میکردند. این فحشها را هم که این بچه خورد، فقط به خاطر کثافتکاری ایجاد شده بود. بیچاره "یاقوت" که میبایست در پارتیهای بعدی، شیفت "مخمل" را به عهده میگرفت.
برای اینکه پول قبر و کفن ندهند، مخمل بیچاره (یا آنچه که از مخمل به جای مانده بود) را به دستور "آقا" داخل گونی انداخته و آخر باغ چال کردند. و برای اینکه "هدر" نرود، یک درخت زرد آلو هم روی آن کاشتند. الحق همدان زردآلوهای خوبی داشت...
خب البته پهلوی آمد و بساط اینها را جمع کرد که خیلی به ایشان بر خورد. حتی بعضی از ایشان در یوستون آمریکا از این شوک معالجه نشده اند و ناراحتی خود را در برنامۀ تلویزیون فکسنی خود هرچه داغتر ابراز میکنند.

خاطراتی از زمان قاجار که در هر کتابی نخوانده اید

مادر بزرگم تعریف میکرد که در آن زمان واژه ای به نام "تفریح" به معنای امروزی وجود خارجی نداشت. خانها و مفتخورهای همدانی مربوطه که خانوادۀ من از ایشان هستند، گاهگاهی به زحمت میرفتند به صحرا پیک نیک.
تفنگدار هم همیشه داشتند. چون هنوز آن قلدر قزاق نیامده بود تا امنیت را با خودش بیاورد.
تفریح ارازل و اوباش مسلح در این بود که کشیک بکشند و اگر زن و یا پسربچۀ چوپانی را گیر میآوردند و چند ساعتی با او "تفریح" میکردند.
ولی از معدود تفریحهای عجیب شهر را برایتان تعریف میکنم تا درکی از سطح اجتماعی و فرهنگی آن دوره داشته باشید.
شخصی بود که در خانه ها را میزد و با گرفتن سکۀ سیاهی، یک گوز میداد و اسباب خندۀ صاحب خانه میشد.
چند وقت بعد هم ملت ریختند به خیابانها و نه شیر میخواستند و نه موز رایگان که داستان دیگریست.

پس از چهل سال: چرا هنوز فقط حمله به پهلوی و مشروطه خواهان؟

سوای اینکه 3 همه پرسی اینترنتی مهم، همگی دال بر محبوبیت قاطع شاهزاده رضا پهلوی و مشروطۀ پادشاهی بود، فعالیت سیاسی دیگر اپوزیسیون ایرانی در خارج چیست؟
واقعا غم انگیز است ولی اینجا باید به نکاتی اشاره نمایم تا به عمق فاجعۀ سیاسی اپوزیسیون پی ببرید.
با اینکه نوع فعالیتهای سیاسی مشروطه خواهان در ایران بازتابی ندارد، ولی مشروطه خواهان از فعالترین گروههای خارج نشین هستند.
ما هفته ای یکبار در فرانکفورت جلسۀ بحث و گفتگو داریم. در آغاز همگی ایستاده و سرود ملی را میخوانیم. سپس از یک سخنران دعوت به عمل آورده میشود تا از گذشته و یا از موضوع روز سخن بگوید. اغلب هم از گروههای دیگر مانند چریکهای فدایی خلق، حزب دموکرات کردستان و حزب کمونیست کارگری میهمان و یا ناظر داریم.
در چندی از موارد، یک نفر از سازمان امنیت آلمان که به زبان فارسی تسلط دارد میآید و گوش میکند که مبادا کسی سخنی خارج از قانون اساسی آلمان بزند. او ناظر است و چیزی نمیگوید و معمولا هم پیش از پایان برنامه، پس از یادداشت از جلسه، میرود.
پس از این مقدمۀ کوچک مایلم به چند مورد عجیب و غم انگیز اشاره کنم.
بدون استثناء ما هر سال سالروز ترور سیاسی رستوران میکونوس را گرامی میداریم. با تهیۀ اتوبوس به برلین رفته و چندین ساعت تحصن کرده و گاهی سخنرانی به زبان فارسی و آلمانی میشود. ولی هیچگاه شما یک فرد کرد در آنجا نمیبینید. ایشان حتی دعوت ما در مشارکت هماهنگ در این سالروز را رد میکنند. تنها کسانی که برای کشته شدگان حزب دموکرات کردستان سالروز میگیرند، مشروطه خواهان به زعم آنها مخالف ایشان هستند!
روز زن را هر ساله جشن میگیریم و به تبعیض زنان در ایران اشاره میکنیم. ولی 99 درصد شرکت کنندگان مرد هستند.
اغلب سالروزهای قتل فریدون فرخزاد را جلوی کنسولگری ملایی در فرانکفورت تحصن میکنیم. آیا حتی یکبار یک چپ ایرانی را در آنجا دیده اید؟ ملی مذهبی چی؟ مصدقی؟
به هنگام قتل ستار بهشتی، تظاهراتی جلوی کنسولگری ملایی با پرچم شیر و خورشید در فرانکفورت داشتیم. 
سه چپ ایرانی که از قبل میشناختیم، برای بر هم زدن تظاهرات به آنجا آمده بودند. یکی از ایشان به یک پسر بچۀ دوازده ساله که پرچم ایران را در دست داشت با گفتن این جمله که:" این کثافت چیه که دستت گرفتی؟"، چنان چکی به گوش بچه زد که بدبخت نقش زمین شد.
شاید و باید در مورد این موارد نیز گفتمانی انجام شود.
ما که به کار خود ادامه میدهیم.

یادی از گذشته: ما دانشجویان 57 تی چه میخواستیم؟

شاید برای برخی خوانندگان، مخصوصا خوانندگان جوان، خواندن این سطور قدری غریب و غیر قابل درک باشد. ولی چه باک!
اینجا فقط بحث بر سر دانشجوی "ایرانی" نیست. اصولا در آن سالها طرز فکر دانشجوی "معمولی" در اروپای غربی و کشورهای در فرآیند توسعه در یک سطح بود.
به علت موقعیت خاصم، هم در ایران با دانشجویان تماس داشتم و هم در آلمان.
دانشجو، گل سرسبد هر خانواده و کشور بود. تمامی خود را الیت جامعه میشمردیم. همگی در عین اینکه خود را مدافع پرولتاریا میخواندیم، مطلقا با این قشر تماس نداشتیم. به قول یکی از بچه ها، کاش اینها (کارگران) بیشتر عطر مصرف میکردند و کمتر بوی گند میدادند.
ما از بس که به پندار خودمان هشیار و باهوش بودیم، به پشتمان میگفتیم با ما نیا که بو میدی.
پس از معرفی جسته و گریخته از خودمان، آیا حدس میزنید که اهداف و آلام و آرزویمان در آن سالها چه بود تا به رستگاری ابدی برسیم؟
یک دانشجوی آلمانی با اینکه اصلا نمیدانست در آلمان شرقی چه میگذرد، آرزو داشت که که آلمان غربی مانند آلمان شرقی شود! آن هم آلمان شرقی آن زمان.
یک دانشجوی ایرانی مانند من، آرزو داشت که کشورش مانند آلبانی و ویتنام شود. آن هم یک آلبانی و ویتنام آن زمان.
یک دانشجوی آمریکایی میخواست که کشورش مانند چین بشود. مانند چین آن سالها.
یک دانشجوی کرۀ جنوبی تا اواخر دهۀ 90 به خیابانها میرفت، ماشین آتش میزد، پلیس میکشت و سنگ پرتاب میکرد تا کشورش بشود مانند کرۀ شمالی. آن هم کرۀ شمالی آن زمان!
نگاهی به عکسهای آن زمان و مقایسۀ کشورهای بلوک شرق با کشورهای غربی نشان میدهد که مردگان متحرک دهۀ پنجاه شمسی، عقل و آیندۀ خود را به چه کسی عاریه داده بودند تا آن انقلاب کذایی را به ثمره برسانند.
به ما!

از عجایب روزگار ما: Wikileaks

میلیون‌ها انسان به ظاهر باسواد و همه چیزدان با مراجعه به سایت Wikileaks از رمز راز پنهانی دنیا سیاست باخبر میشوند.
ولی حتی یکبار، از خود چند سئوال اساسی را نکرده‌اند:
۱- چرا جولیان آسانژ فقط از ناتو و آمریکا افشاگری میکند؟ مگر روسیه و چین رازهای قابل گفتن ندارند؟
۲- چرا بعد از تهمت تجاوز جنسی، آقای آسانژ از خود دفاع نکرده و به سفارت کشوری پناهنده میشود که سابقهٔ سوسیالیستی دارد؟
۳- چرا آقای اسنودن که به ادعای خود به خاطر حفظ دموکراسی و دفاع از حریم خصوصی، اطلاعات CIA را به Wikileaks داده است، به کشوری پناهنده میشود که بدترین سابقه را در نابودی دموکراسی و حریم خصوصی دارد(روسیه).
۴- چرا بسیاری از خبرچینهای Wikileaks از بیماری‌های روحی رنج میبرند؟ 
به طور مثال آقای Menning از خبر
چینهای Wikileaks که به موقع دستگیری یک مرد بود، خواستار آن شد که با خرج ارتش آمریکا به زن تبدیل شود؟(که شد!)
از آن موقع نیز در کمال رضایت و بدون جنجال زندگی میکند.

نفت ایران هیچگاه ملی نشد

بیسوادان دنیا متحد شوید.
ملتی که اشتباهات خود را تکرار کنند و از آن درس نگیرند، مستحق سرنوشت خود هست.
نفت ایران در روز 29 اسفند هیچگاه ملی نشد.
در چنین روزی نفت ایران "دولتی" شد.
مگر اوراق سهام نفت را به بخش خصوصی و یا ملت ایران واگذار کردند که ملت ایران، اعم از بیسواد و دانشگاهی، فکر میکند که نفت ایران ملی شد؟
چرا هر سال چنین طرز فکر اشتباهی را جشن میگیریم؟
در چنین روزی، منابع طبیعی نفت ایران زیر قیمومیت دولت ایران رفت.
همین و بس.