۱۳۹۴ دی ۱۱, جمعه

عجب انقلاب شکوهمندی کردم من(24)

"نسل مصرف کننده من"

ارتجاع سرخ و سیاه در سالهای انقلاب 57 به خدمات رژیم و بخصوص دستاوردهای امیرعباس هویدا، انگهایی مسخره میزد که با نوع فکر و سطح دانش ایشان تطابق کامل داشت.


ایشان اقتصاد ایران را "وابسته" مینامیدند و جامعه ایرانی را "مصرفی" میدانستند. چرا که به عقیده ایشان، صنعتی در ایران وجود نداشت تا "تولیدی" در کار باشد و کشور ایران به خارج "وابسته" بود.
متأسفانه اینگونه ادعاهای بی اساس بدون کوچکترین اصطکاکی به داخل مغز مردم لیز میخورد و در همانجا میچرخید.
بسیاری از هموطنان من که این سطور را میخوانند، شاید جنگ ایران و عراق را با گوشت و پوست خود تجربه نکرده باشند. در آن زمان به دلیل ماجراجویی ملایان و با تأیید ارتجاع سرخ، تمامی دنیا ما را محاصره اقتصادی کرده بود. مطلقاً چیزی وارد کشور نمیشد.


آنچه ملت ما را را از گرسنگی نجات داد، پایه های کشاورزی در ایران بود که رژیم پهلوی گذاشته بود.
ما با مهماتی میجنگیدیم که در ایران تولید میشد.
ما با لوازم التحریری به مدرسه و دانشگاه میرفتیم که در ایران ساخته میشد.
ما با لوازم یدکی ماشینهای خود را تعمیر میکردیم که "ساخت ایران" بودند.
از کاسه و لیوان و قاشق و چنگالی و آفتابه پلاستیکی و لوازم جراحی استفاده میکردیم که از نظر کمونیستهای وطنی محال بود که در ایران ساخته شده باشند. مگر ایران چیزی میساخت؟
آن روزها بود که Made in Iran کشور را 8 سال از سقوط واقعی نجات داد. نه شعارهای صدمن یه غاز "دیکتاتوری پرولتاریا" و "ماتریالیسم دیالکتیک".


زندگی واقعی، لابلای کتاب "کاپیتال" مارکس نیست. این تئوریها را فقط چند تا دانشجوی بیسواد باور میکنند که تازه از خانه مامان جونشان پای به بیرون گذاشته اند و باورشان شده که ترم اول را تمام نکرده، باید به ایشان دکتر و مهندس گفت. اگر به کمونیسم اعتقاد دارید، اذعان کنید که مارکسیسم به "جبرتاریخی" پیوست!
ایشان با این گندکاریهایشان هیچکدام به مقام صدارت و وزارت نرسیدند که هیچ، همگی هنوز که هنوز است در خیابانهای برلین و فرانکفورت به شغل شریف رانندگی تاکسی میپردازند.
اگر جامعه ما مصرفی بود و ما وابسته، کدام کالا نیازهای ما را برطرف کرد و کدام کارخانه به کارگران ما کماکان کار میداد؟
8 سال جنگ و محاصره اقتصادی شعار نیست. واقعیت است.

هیچ نظری موجود نیست: