۱۳۹۷ اردیبهشت ۳۰, یکشنبه

چگونه ساسانیان و پهلوی به دام Tocqueville افتادند


آلکسیس توکویل(Alexis de Tocqueville) متولد 1805، یک روزنامه نگار، تاریخ نگار و سیاستمدار فرانسوی بود. او کتابهای مختلفی در این مباحث نوشته است و تئوریهای فراوانی به او نسبت داده میشود. به زعم بعضیها، پیشبینیهای سیاسی بسیاری از او از جمله  در مورد جایگاه آیندۀ آمریکا و روسیه به تحقق پیوسته است.
او در تحقیقات خود نشان داد که دموکراسی میتواند در آینده، تبدیل به دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت تبدیل شود. بنابراین دید 100 درصد مثبتی به دموکراسی ندارد.
او با مسافرتهایی به آمریکا و آلمان و مقایسۀ انقلابهای این کشورها، آنان را با انقلاب فرانسه مقایسه نمود. 
بررسی این انقلابها، توکوویل را به این نتیجه رسانید که دموکراسی و برابری، ضامن "آزادی" بیشتر نیستند. در نقد  افکار مونتسکیو نوشت:" نه نهادهای دموکراسی، بلکه طرز فکر، طرز گفتار و درک ملت از آزادی، شیرمایۀ دموکراسی در هر کشور میباشند."
این میتواند جواب سوالهایی باشد که چرا انقلاب ایران به دموکراسی منجر نشد. چرا که ذات تک تک جریانات و گروههای مربوطه، دموکرات نبود و ملت ایران بیشتر به اسلام تمایل داشتند تا دموکراسی.

پدیدۀ توکویل چیست؟
پدیدۀ توکویل، پدیده ای مربوط به جامعه شناسی و روانشناسی جامعه میباشد. او توضیح میدهد که یک انقلاب دقیقا آن زمان رخ نمیدهد که فشارها و سرکوبها در اوج خود هستند. انقلابها وقتی رخ میدهند که رژیم از فشارها کاسته  و حاضر به اعمال رفرم میباشد.
در این نقطه از زمان است که جامعه به این نتیجه میرسد که اعتراضات سالم و یا خشونت آمیز، ریسک کمتری به همراه دارد و این امر میتواند به شورش و انقلاب بیانجامد.

گورباچف میگوید:"رژیمی که بر اثر یک انقلاب و شورش از بین میرود، همیشه بهتر از رژیمی بوده که بعد از انقلاب به قدرت رسیده است. تجربه نشان میدهد که در چنین شرایطی، یک رژیم وقتی تبدیل به یک رژیم نالایق تبدیل میشود که شروع به انجام رفرم مینماید..."!

پارادوکس توکویل چیست؟
این نظریه تعریف میکند که هرچه یک رژیم بیعدالتیهای اجتماعی را از سر راه بر میدارد، حساسیت جامعه نسبت به بیعدالتیهایی که هنوز از بین نرفته اند، بیشتر میشود.
در عین حال هرچقدر برابری بیشتر و بیعدالتی کمتر میگردد، جامعه ناراضی تر میشود.

چرا ساسانیان و پهلوی به دام توکویل افتادند؟
چه در زمان ساسانی و چه در زمان پهلوی، اقتدار نظامی ایران به حدی رسید که هر دو سلسله در سایۀ امنیت خارجی و داخلی، به فکر هنر و علم و شکوفایی اقتصادی افتادند. در هر دو دوره ملت ثروتمند تر شدند و از آنجایی که ثروت با خود مجال آگاهی را میآورد، ملت تازه درک کردند که کمبودها چیست.
در هر دو دوره، این رژیمها مجبور به اعمال رفرمهایی گشتند که به آزادیهای بیشتری میانجامید. هرچه آزادی بیشتر میشد، نه تنها ملت، بلکه گروههای ارتجاعی مانند مزدکیان و اسلامیون 15 خرداد هم پر رو تر میشدند. این استهلاک چندین سالۀ داخلی، اجازۀ حملۀ رومیان را به ایران میداد و یک استهلاک خارجی را نیز به آن میافزود. این فرسایش قوا، سرانجام اجازه و فرصت حملۀ اعراب به ایران را فراهم ساخت.

محمد رضا شاه واقعا خیال میکرد که با فرستادن دانشجویان چپ به اروپای غربی و آشنایی ایشان با دموکراسی غرب، ایشان آگاه میشود. ولی انتخاب  زمان اعزام دانشجویان بسیار اشتباه بود. در آن زمان، حتی دانشجویان غربی نیز جامعه ای مانند ویتنام و کرۀ شمالی را برای آلمان و غرب آرزو میکردند که خود نتیجۀ پارادوکس توکویل بود. این تیری بود که محمد رضا شاه به شست پای خود زد.

چرا چین به به دام توکویل نیافتاد؟
چینیان بعد از سقوط امپراطوری شوروی دقیقا میدانستند که این کشور باید با رفرم اداره شود. کمیسیونی ایجاد شد تا رفرمها، چین را در تام پارادوکس توکویل نیاندازد. با اینکه این کمیسیون تمام جوانب امر را در نظر داشت، ولی حوادث میدان "تیان آ من" اتفاق افتاد. "کمیسیون توکویل" توصیه کرد که برخلاف انتظار تجربۀ کشورهای دیگر مانند شوروی و ایران، ارتش به شدید ترین نحو ممکن این شورش را سرکوب و قلع و قمع نماید ولی به رفرمها ادامه دهد. امروزه چین نمونۀ یک کشور پیروز در رفرم به همراه دیکتاتوری میباشد که به دام توکویل نیافتاد. 

و حالا ایران؟
تجربۀ سال 1357 ثابت کرد که ملت ایران نیز مستعد پارادوکس توکویل است. با فقر توأم با فشار میتوان اقشار ایران را سر جایشان نشاند. از طرفی پدیده ای در ایران وجود دارد که در طول تاریخ کمتر به چشم آمده است: مزدوران خارجی.
حتی اگر به طور نامحتمل، 100درصد ملت ایران به پا خیزد، ملایان از مزدوران لبنانی، فلسطینی، سوری و عراقی خود برای قلع و قمع ملت ایران استفاده خواهد نمود. 
پس میتوان نتیجه گرفت که رژیم ملایی ایران با بهره برداری از نیروی کارشناس، بسیار به پارادوکس توکویل آشنا میباشد.

تجربِۀ اسپانیا
ژنرال فرانکو میدانست که بقای رژیم او با مرگ او به پایان میرسد. در ضمن همیشه فعالیت ارتجاعی کمونیستهای وابسته به شوروی و جدایی طلبان باسک و کاتالان را رصد میکرد.
رفرمهای کوچک او داشت به فاجعه تبدیل میشد و موقع مرگ او نیز داشت فرا میرسید.
او با ابتکار برقراری دوبارۀ پادشاهی مشروطه، پس از مذاکرات پنهانی با تمامی طیفهای سیاسی، کشور اسپانیا را نجات داد.
این عمل، درایت این دیکتاتور را در نهایت نشان میدهد.
این مثال کوچک میتواند آلترناتیوی برای آیندۀ ایران نیز باشد تا از خونریزی و انتقامجویی پرهیز نمود.

هیچ نظری موجود نیست: