۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

از دلقکان تا سیاستمداران (انقلاب را از ما دزدیدند!)


وقتی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، صدراعظم وقت بریتانیا، آقای چمبرلین(Neville Chamberlain) بود. سیاست آقای چمبرلین برپایه "سیاست دلجویی" و به عبارتی "Appeasment-Politik" بود. زمانی که تحت فشار و تبلیغات نازیها، اتریش به آلمان ملحق شد، چمبرلین با پایین آوردن اهمیت مسئله، آن را به مسئولیت داخلی ملتهای آلمان و اتریش ربط داد. این موضوع هیتلر را جسورتر کرد. او مناطق چکسلواکی که در آن اقوام آلمانی تبار Sudetenland زندگی میکردند را به آلمان ملحق کرد. باز هم آقای چمبرلین موضوع را کم اهمیت تشخیص داد و بنا به "سیاست دلجویی" خود از آلمان، واکنشی در قبال این عمل انجام نداد. تحت فشار هم حزبان و اپوزیسیون، آقای چمبرلین سفری به آلمان کرده و با هیتلر در مونیخ مذاکراتی به عمل آورد. او به محض رسیدن به لندن، در فرودگاه و بدون تلف کردن وقت، کاغذی از جیب خود درآورد که عکس این عمل وی تاریخیست. به هنگام نشان دادن این کاغذ با خبرنگاران، آقای چمبرلین کلماتی قصار از خود گفت که این کلمات نیز تاریخی میباشند. او گفت که هیتلر را مردی "صلح دوست" یافته که تنها هدفش از الحاق این مناطق، اتحاد همخونان آلمانی اوست. درضمن هیتلر را "عاقل" و "با فراست" میداند و با امضای این کاغذ که در دست اوست "صلح برای همیشه" را تضمین میکند.(peace for our Time) !
کوتاه مدتی پس از این، هیتلر بقیه خاک چکسلواکی را اشغال میکند که چمبرلین به قول خود "غافلگیر" میشود. پس از اشغال فرانسه و نروژ، چمبرلین استعفا داده و جایش را به یکی از باکفایت ترین سیاستمداران قرن 20 میدهد: وینستون چرچیل.
چرچیل بود که اول میباست با هر سیاست و حیله، اول بریتانیا و سپس بقیه اروپا را از منجلاب جنگ با هیتلر بیرون آورده و آمریکاییها را متقاعد سازد که بر علیه هیتلر در جبهه متحد علیه اروپا بجنگند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، کمیسیونی جهت بررسی عوامل ایجاد جنگ و عکس العمل ضعیف اروپا علیه هیتلر تشکیل شد. این کمیسیون در وحله آخر بسیار خود انتقاد شد. ایشان تصریح کردند که تمامی نوشتارها و سخنرانیهای هیتلر برای همگان در دسترسی بود. هیتلر از بدو تاسیس حزب نازی تا آخرین لحظات متزلزل صلح، همواره بر نابودی یهودیان، اشغال مناطقی در روسیه و اوکرایین، الحاق مناطق اروپای شرقی به آلمان و انتقام جنگ جهانی اول از "متفقین" تاکید میکرده. پس چرا اروپاییان حتی در نامه های خود به او لقب"پیشوا" را فراموش نمیکردند و حتی او را انسانی "صلح دوست" میدانستند؟ یکی از نتایج این کمیسیون این بود که به دولتهای خود پیشنهاد کند که به گفته ها و افکار رهبران سیاسی هر کشوری "گوش" کنند و تمامی این عقاید و گفته های را "جدی" بگیرند تا تاریخ تکرار نشود. در ضمن این کمیسیون از این جهت برای خود و کشورهای شرکت کننده "مسئولیت" قبول کرده و از اشتباهات خود ابراز پشیمانی کردند.
چنین کارهایی احتیاج به طبع بزرگ دارد. دلقکانی مانند چمبرلین با ندانمکارهای خود فاجعه میآفرینند و سیاستمدارانی مانند چرچیل باید جور آن را بکشند. چمبرلین تا آخر عمر خود به سال 1940 به اشتباهات خود اعتراف نکرد.
در مملکت ما نیز چنین است.
من از خمینی بابت ددمنشیها و آدمخواریهایش دلخور نیستم. این را جدی میگویم. او همیشه از 15 خردا د تا به 22 بهمن دائما در نوشتارها و سخنرانیهایش صریحا و بی رودربایستی میگفت که چه بلایی سر بهائیان، زنان، دگر اندیشان و خارجیان میآورد. ما میدانستیم که او اسلام انقلابی خود را صادر میکند. اگر مردم عادی و حتی تحصیل کردگان غیر سیاسی این را نمیدانستند، من به ایشان خرده نمیگیرم چرا که در این جریانات نبودند.
ولی وقتی حزب توده که برای جری کردن ملت کلاس قرآن و سینه زنی میگذاشت، گرچه دین را افیون توده میدانست، این حق را از خود سلب کرده که بگوید"انقلاب را ازما دزدیدند".
وقتی حزب توده، آقای صادق خلخالی را به پاس "خدماتش" به انقلاب، به عنوان نامزد ریاست جمهوری پیشنهاد میکند، نباید دم از دفاع از حقوق بشر بزند. و اگر این حزب چپ، صادق خلخالی را از طرف خود نماینده مجلس معرفی میکند، نباید از اسلامی شدند ایران گله کند.
وقتی آقای "فرخ نگهدار" رئیس سازمان کمونیستی چریکهای فدایی خلق به خمینی لقب "امام" میدهد و میگوید: ما همه هیچ بودیم و خمینی به سزا امام بود" نباید جایی در صفوف اپوزیسیون خارجی و اتحادیه جمهوری خواهان داشته باشد.
وقتی آقای سازگارا در نوفل شاتو پشت خمینی نماز میخواند، حق گفتگو در مورد دمکراسی در ایران را ندارد.
وقتی چریکهای فدایی خلق، مشتی دزد و راهزن به نام سپاه پاسداران را تعلیمات چریکی میدهند و در روزنامه خود میخواهند که"سپاه پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شود" چه انتقادی از عملکرد مسلحانه پاسداران علیه ملت ایران دارند؟
تمامی اینان موی خمینی را لای قرآن پیدا میکردند و عکس او را در ماه میدیدند با اینکه دین را افیون توده ها میدانستند. تمامی اینان با دروغ و افتراهای نامناسب مردم را جری میکردند. آخر این فریبکاران کی از اعمال خود شرم میکنند؟
در ضمن شغل این دلقکان سیاسی چیست؟ پول خود را جهت امرار معاش از کجا درمیآورند؟ واژه "کار" را چگونه معنی میکنند؟
راستی انقلاب را چگونه میتوان دزدید؟ داخل توبره ای انداختند و از دیوار پایین پریدند؟ چه کسی به ایشان کمک کرد؟
و در آخر اینکه: این دلقکان همیشه حاضر صحنه سیاست اصولا چقدر صلاحیت دارند که شخصیتی را انتقاد کنند که ایرانیان را به اتحاد و توافق نظر علیه ملایان دعوت میکند؟

۷ نظر:

ناشناس گفت...

واقعن ای ول
واقعن که حرف حق میزنید
شما تنه عکاسی هستید که تو دهانی به این کمونیست ها زدید
تورو خدا ادامه بدهید

ناشناس گفت...

شما جایی برای بازگشت در نظر دارید یا شما هم مطلق اندیش هستید؟

ناشناس گفت...

besyaar ali, va merci

ناشناس گفت...

جداً سوال خوبی‌ است. یعنی‌ چه خمینی انقلاب را دزدید؟ اگر این دسته گلی‌ که به آب دادید اسمش "انقلاب" است، پس باید رهبر هم داشته باشد. اگر خمینی رهبر آن "انقلاب" نبود پس چه کسی‌ رهبر آن انقلاب بود که خمینی آن را دزدید؟ اگر هم از اول رهبر نداشت و به قول "روشنفکران" همیشه طلبکار "خود جوش" بود پس شورش بود نه انقلاب.

ناشناس گفت...

نقلابی کردیم انقلابستان که خر از خنده غش کرد
آنچنان فضای ۵٧ تیره و تار و سرابی شد
که هادی خرسندی وافوری هم انقلابی شد
وی که قبلا خایه سناتور مسعودی میمالید
نا گهان با خدا گشت و حالی به حالی شد
محسن پزشکپور که با خرج دولت حزبی زد
وی که با یاری دولت وکیل مجلس میشد
بعد از بلوای ١٧ شهریور سال ۵٧
روزه سیاسی گرفت ونماز خواند و الهی شد
انقلابی کردیم ما ملت مشنگ
از سر بیکاری ، برای خنده
شبها روی دیوار عکس خمینی و شریعتی
کلیشه میکردیم و میگفتیم
کس خواهر گذشته و حال و آینده
زندانی سیاسی که پاسبان میکشت و از زندان آزاد شد
ناگهان برایمان چه گوارا شد
فیلسوفی گشت و قهرمانی تو خالی
که با مردم کوچه و بازار
مشغول دیدن آقا در ماه شد
روشنفکر قلابی عزیز که ..
دمی از وافور و منقل و خانم بازی غافل نبود
ته ریشی گذاشت ، تسبیحی به دست گرفت
سیگار هما کشید و محو اسلام انقلابی شد
ان حزب طراز نوین طبقه کارگر
یعنی حزب خائن توده
کاندید ریاست جمهورش یک آخوند
ان هم چه آخوندی از ته جدول لیگ دسته چهار
یعنی شیخ صادق خلخالی بیسواد عامی شد
انقلابی کردیم انقلابستان
خر از شدت خنده به زمین افتاد
دست و پا میزد و غش کرد
هرچه داشتیم و داشتید از دست دادید و بعد
برایش از آخوند گدایی کردید :
برادر اجازه هست کمی روسری را بالا بزنم ؟
برادر آستین کوتاه تا اینجا که جرم نیست ؟
آقا تورا به خدا بنزین را هزار تومن نکنید ؟
آقا دلال این دارو برای بیمار قلبی هست ارزان حساب کن
آقا راننده طلاهایم را بردار این هم موبایل فقط به من تجاوز نکن
برادر به خدا قسم ما نامزد هستیم بکش پایین ما هم بکنیم یعنی چه ؟
بعله …….
جاکشا پول نفت را شاه درب منزلتان میداد
شکر کیلویی ١٧ ریال گوشت کیلویی ٧۵ ریال
بنزین ۶ ریال و با مایو کنار دریا
شما نسل ۵٧ بیسواد زمان شاه پادشاهی کردید
ریدید به کشور ما
یعنی کار انقلابی کردید ؟
abazrghfary

ناشناس گفت...

همین دلقکان با این همه نبوغ که حتی نتوانسنتد یک انقلاب کور و بی هدف را به سر انجام برسانند و به راحتی اجازه دادند که خمینی رمال زاده هندی آنرا از ایشان به سرقت ببرد، بازهم دست از اراجیف بافی بر نمیدارند و مدعی هستند که میتوانند رهبری مردم را به دست بگیرند و هنوز با تمام وجود بی خاصیت خود از این ادعا دفاع میکنند،آخر مردم تا به کی باید تاوان جاه طلبی شما را بدهند ؟

ناشناس گفت...

در پیشگفتارکتاب نادرستی فرضیه‌های نژادی آریا، سامی و ترک
آورده‌است: «طرح عمومی استعمار سرمایه‌داری برای تثبیت قدرت و ادامه غارت اقتصادی کشورهای مستعمره و مناطقی که مورد هجوم و تجاوز نظامی و اقتصادی استعمارگران اروپایی قرار داشتند و دارند، در زمینه فرهنگی بر تحقیر و تجزیه قومی و فرهنگی ساکنین این نواحی استوار بوده و هست. ابزار کار برای تحقیر و تجزیه قومی و فرهنگی علاوه بر تاریخ‌نویسی استعماری، بکار گرفتن مردم‌شناسی و نژادشناسی بوده و هست