۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

ترکان و سقوط اخلاقی و فرهنگی در ایران (10)

یکی از تاریکترین برهه های تاریخ وطنمان ایران، دوران حاکمیت "ناصرالدین شاه قاجار" است. این حاکم ترک، از فاسدترین و عیاش ترین حاکمان تاریخ ایران بود.

این شخص، با این قیافه، بر ایران حکومت میکرده
نوکری و سرسپردگی به استعمار خارجی، از این سلطان ترک شروع شده و اصولا در ایران معنا گرفت. او متخصص رسیدگی به شکم و زیر شکم خود بود.
او با اینکه 85 زن عقدی و صیغه و 24 فرزند داشت، بیشترین علاقه جنسی و زناشویی خود را به بچه صغیری به نام "ملیجک" نشان میداد.
ملیجک
او عملا با این طرز "بچه بازی"(پدوفیلی)، آبروی ایران را برد. از دلائل اصلی که دول خارجی نیازی به جدی گرفتن ایران وایرانیان ندیدند، لواط یک پادشاه کشوری قدیمی با وجه ای 2500 ساله با یک بچه خردسال بود. گرچه لواط میان ترکان امری طبیعی بود، ولی بازتاب این عمل در میان خارجیان به علت نبودن جرائد بین المللی تا آن تاریخ چندان نبود. اصولا در تاریخ دنیا از آن به بعد از این نوع بچه بازی هرگزسابقه نداشت.

ملیجک و ناصرالدین شاه به هنگام شکار
او از روی قصد، ایران و ایرانیان را بیسواد نگه میداشت:
"نوکرهای من و مردم این مملکت باید جز از ایران و عوالم خودشان از جایی خبر نداشته ‌باشند و اگر اسم پاریس و بروکسل نزد آنها برده ‌شود، ندانند این خوردنی‌ است یا پوشیدنی."

به همین دلیل هم او "امیرکبیر" را قصد که بر نوسازی و مدرن کردن ایران را داشت، کشت.
این سلطان ترک بسیار قراردادهای ننگین با خارجیان بست و ایران را عملا فروخت. کار به جایی رسید که او اداره ایران را به خارجیان سپرد و برای گردش در اروپا، از بانکهای خارجی پول قرض میگرفت. این در حالی بود که فقر حاکم در ایران، خصوصا در مناطق غیر ترک نشین، سابقه تاریخی پیدا کرد.
حاج سیاح از وضعیت بد اقتصادی گزارش می‌دهد. وی بیان کرده‌است که از هر صد خانه در زمان ناصرالدین شاه یکی توانایی روشن‌کردن چراغ را در شب نداشته‌است. همچنین از کمبود نان و زدودن گرسنگی مردمان با چیزهایی چون شلغم یا چغندر خبر می‌دهد. او برای نمونه از روزگار کرمانیان سخن می‌گوید و اینکه ایشان از روی تنگدستی فرزندان خود را به شال‌بافی و فرش‌بافی می‌فرستادند و زنانشان نیز با بهایی اندک به دوخت و دوز پوشاک می‌پرداختند. وی می‌افزاید که :«از شدت پریشانی زن و دختران که به ۹ سالگی رسیده یا نرسیده به مقاطعه می‌دهند یا به اسم صیغه یا متعه یا فروش؛ هرچه بگویی رواست. در مدرسه...طلبه‌ها کارشان صیغه دادن زن و دختر است که به خود زنان یا کسان آنها وجهی داده زنها را برای این کار اجاره می‌کنند...در مدرسه هر کس وارد می‌شود قلیان می‌دهند، بعد می‌پرسند زن می‌خواهی یا دختر جوان.» وی در دنبالهٔ کتابخاطراتش چنین می‌آورد :«همه جا مردم ایران در فشار جهل و ظلم هستند؛ ابداً ملتفت نیستند که انسان هستند و انسان حقوقی دارد. ملاها و امرا خواسته‌اند اینان نادان و مرکب مطیع آنان باشند و انصافاً هم خوب به مقصود رسیده‌اند.»
بلی، ترکان چنینند.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام. دوست عزیز در وبلاگ بچه فارس در مورد سند زنای با محارم در میان آریایی ها و هخامنشیان پرسیده بودید. اگر از نظر شما شاهنامه و کتاب بندهش معتبر هستند بفرمایید تا سندها را خدمتتان ارائه کنم. با تشکر محمت رمضانی

افشین گفت...

پانترک گرامی،
شاهنامه داستان است که آمیخته به تاریخ.
بسیاری از قهرمانان داستان، تخیلی هستند(رستم، سهراب،...).
از شاهنامه بسیار محدود کمک میتوان گرفت.
از آنجایی که پانترک هستید و بی اطلاع، جواب شما را دادم.
با عرض احترامات.