۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

مفهوم "تداوم تاریخی" و اهمیت آن


برای فهمیدن معنای "تداوم تاریخی" مایلم در اینجا از چند مثال کمک بگیرم.
من در کشور آلمان زندگی میکنم. این کشور تا تاریخ 1871 میلادی اصلا وجود خارجی نداشت. حدود 600 دوک نشین که عموما آلمانی زبان بودند، منطقه ژرمنها را تشکیل میدادند. آنها فئودال بوده و دارای مرزهای جدا، پاسپورتهای جدا و حتی پولهای رایج جدا بودند. پس از اتحاد این دوک نشینها، آلمان به کشوری پادشاهی تبدیل و پس از 1918 تبدیل به جمهوری شد.
ولی مهمترین ویژگی این کشور این بود که "تداوم تاریخی" به کوشش مردم و روشنفکران آلمانی همواره حفظ شد. از انقلاب 1848 تا به امروز، کوچکترین تغییری در نحوه زندگی مدنی ملت آلمان به وجود نیامد. به طور مثال انقلاب 1848 در منطقه پروس در زمان پادشاه "فریدریش ویلهلم چهارم" که بسیار خونین هم بود ولی مجسمه های او هنوز در آلمان به چشم میخورند. هم او بود که قیام مردم را سرکوب کرد.


چرا مجسمه های او و افرادی نظیر او در همه جای آلمان به چشم میخورند؟ چرا پس از "ملت" شدن آلمانها، در نشانه های این کشور، در نام خیابانها و یا پرچم تغییری حاصل نشد؟
جواب آن بسیار ساده است: تداوم تاریخی !
این تداوم تاریخیست که ملت را به کشور گره میزند.
گمانی ساده و در عین حال منطقی در پی این واژه پنهان است. اگر پرچم خود را عوض کنیم، چه دلیلی دارد که نام شهرهای خود را عوض نکنیم؟ اگر نام خیابانها عوض کنیم، چه دلیلی دارد که نام کشور را عوض نکنیم؟ اگر هر مظهر ساده یک ملت قابل تعویض و یا جایگزینی و در نهایت قابل خدشه پذیری باشد، چه دلیلی دارد که مرزهای این کشور خدشه پذیر نباشند؟
این نه فقط در مورد آلمان، خصوصا در مورد فرانسه و انگلستان هم صدق میکند. با اینکه فرانسویان به انقلاب کبیر خود افتخار میکنند، با اینحال تندیسهای "لوئی شانزدهم" و دیکتاتور معروف "ناپلئون" که این انقلاب را نابود ساختند، در خیابانها به چشم میخورند.


مسلما ملتهای فرانسه، آلمان و انگلستان از کرده های این اشخاص ناآگاه نیستند. ولی مایل به فراموش کردن تاریخ خود نیز نمیباشند. گسستن از تاریخ خود، یعنی گسستن از کشور خود.
این جمله را میشناسید: کسی که از گذشته خود درس نگیرد "محکوم" به تکرار آن است.
"انقلاب ترکی" ایران نیز از همان اول به بیراهه رفت. از آنجایی که این انقلاب در نهایت به جای تقویت نهادهای مدنی، به یک "الیگارشی قومی" (ترکان) تبدیل شد، از گذشته ملی خود گسست. چنانکه در عصر ترکان صفوی و ترکان قاجار چنین شد. پرچم ایران را به مانند تنبان عوض میکردند و کشور هم کوچکتر میشد.
مهر به ایران کم شد. پرچم تغییر کرد. سرود ملی تغییر کرد. به زودی زبان و مرز هم تغییر پیدا خواهند کرد.
چرا که نه؟ وقتی در کشوری هر سمبل تاریخی- مدنی قابل تغییر باشند، چرا این دو قابل تغییر نباشند.
جلوی تباهی را میباست در جای جای نهادها و سمبلها گرفت و این را علامت خدشه ناپذیری کشور قرار داد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بابا حوصله دارین بی خیال این ترکها بشین
فردوسی 700 سال پیشترک از اینها با اشعار خودش مقعداین ترکها روپاره پوره کرد.طوریکه هنوز جاش میسوزه[خنده]
توکتاب شاهنامه این ترکهای وحشی توصیف شدن واین کتاب درههه جهان به همه زبانهاترجمه شده کارش حرف نداشت