۱۳۹۷ تیر ۲۸, پنجشنبه

علل بیشتر بودن نژادپرستی و جرائم مربوط به آن در کشورهای کمونیستی

در اروپا و در محافل روشنفکری و سیاسی همیشه سئوال جالبی مطرح میشد :"چرا شدت نژادپرستی در شرق آلمان و بلوک کمونیستی سابق بسیار بیشتر از غرب اروپا و مناطق بازار مشترک اروپاست؟
گرچه هیچ سیاستمدار و جامعه شناسی در غرب، وجود نژادپرستی در غرب را تکذیب نمیکند، ولی نژادپرستی و جرائم مربوط به آن در شرق اروپا همیشه به طرز عجیبی بالاتر بوده است.
جواب به این سئوال در وحلۀ اول در حالی پیچیده تر میشود که بدانیم در شرق اروپا، تنوع نژادها و حضور اتباع خارجی به دلایل "امنیتی" همیشه به مقدار فاحشی کمتر از غرب اروپا میبوده و میباشد. 
بعد از وقایع شهرهای Hoyerswerda و Rostock و حملات وحشیانۀ مردم در 1991 و 1992 به خارجیان، کمیسیونی در آلمان و بعدا در چند کشور بلوک شرق تشکیل شد که حزب من هم ناظرینی در این کمیسیون داشت. ما چند استاد جامعه شناس دانشگاه، خبرنگار پیشکسوت و فعالین مناطق شرقی را مأموریت دادیم که در این مورد تحقیق کنند. نتایج تحقیق گرچه برایمان جالب بودند، ولی توضیح آن منطقی و ساده بودند.
برای طولانی نشدن مطلب، فقط به صورت اجمالی نتایج کمیسیون تحقیق را برایتان مینویسم. کمیسیون توضیح داد که:
1- تبلیغات کمونیستی و ضد غربی، احساسات ملتهای شرق اروپا را ضد خارجی میکرد. در مکتب کمونیسم، جوامع سوسیالیستی و کمونیستی هستند که به نهایت کمالات میرسند. به زعم ایشان، جوامع غربی و جوامع عروسک خیمه شب بازی جهان سومی "وابسته" به غرب، از نظر فرهنگی منحط بوده و یک زندگی پوچ دارند. 
2- در بلوک شرق به ملتها تفهیم میکردند که اگر مصیبت و کمبودی وجود دارد، تقصیر غرب و مردم آنجاست. ادعای نقیض آن هم برایشان مشکلی نداشت. این جوامع غرب هستند که فقیر دارند و برابری در این کشورها ممکن نیست. آنها انسانهای فرومایه ای هستند که وقت خود را با پورنوگرافی و مواد مخدر تلف میکنند.
3- اگر ما کمبودی داریم، به علت همبستگی ما با پرولتاریای جهان سوم است. غربیها آنجا را چپاول و فقیر میکنند و ما ملتهای جوامع سوسیالیستی باید با کمک به این ملل، جور این اعمال را بکشیم. این نوع تلقین باعث میشد که یک انسان بیخبر بلوک شرقی از دو طریق از خارجیان متنفر شود. 1- از جهان سومیها متنفر میشد که به زعم خود پول او را میخورند. 2- از غربیها متنفر میشد که به زعم او این بحران را رغم زده اند.
4- نداشتن تماس با خارجیان. همۀ ما خیال میکردیم که مردم غرب باید بیشتر ضد خارجی باشند تا شرقیها، چرا که به علت حضور شدید خارجیها و برخورد فرهنگی شدید با این اقوام، باید نفرتها در غرب بیشتر باشد. ولی اینطور نبود. بلکه برعکس! آلمان غربیها از غذای خارجی خوششان میآمد. با خارجیان ازدواج میکردند. برای سفر به خارج میرفتند و تجربه جمع میکردند. اسمهای خارجی برای فرزندانشان میگذاشتند و دوستان خارجی داشتند.
ولی مردم بلوک شرق از آن محروم بودند. تعداد محدودی از مردم ویتنام و آنگولا که در آلمان شرقی کار میکردند، در مناطق محدودی ساکن بودند و دولت تا آنجا که میشد مانع تماس بومیان آلمانی با خارجیان میشد.
5- نفرت پراکنی از کودکستان تا دانشگاه. شعارهای مرگ بر این و مرگ بر آن از کودکستان تا دانشگاه، در مغز یک انسان بلوک شرقی نهادینه میشد. از آنجایی که شخصیت یک انسان از 6 سالگی به بعد تثبیت شده و فقط به طور جزئی در دوران جوانی قابل انعطاف است، این نوع نفرت در ذات این انسانها برای چند نسل ذخیره شده است. 
باید بگویم که فرهنگ سازی در آلمان به نحوی احسنت در آلمان اجرا میشود، ولی در شرق آلمان بیشتر با مشکل مواجه است تا غرب آلمان.
در گزارش که چندی قبل تهیه شد، نژادپرستی و جرائم مربوط به آن در آلمان به حداقل خود رسیده و بسیار کمتر شده است. ولی در حال حاضر، هنوز که هنوز است در شرق آلمان بیشتر وجود دارد تا غرب آلمان.

هیچ نظری موجود نیست: