۱۳۹۷ مرداد ۱۴, یکشنبه

یادی از گذشته: ما دانشجویان 57 تی چه میخواستیم؟

شاید برای برخی خوانندگان، مخصوصا خوانندگان جوان، خواندن این سطور قدری غریب و غیر قابل درک باشد. ولی چه باک!
اینجا فقط بحث بر سر دانشجوی "ایرانی" نیست. اصولا در آن سالها طرز فکر دانشجوی "معمولی" در اروپای غربی و کشورهای در فرآیند توسعه در یک سطح بود.
به علت موقعیت خاصم، هم در ایران با دانشجویان تماس داشتم و هم در آلمان.
دانشجو، گل سرسبد هر خانواده و کشور بود. تمامی خود را الیت جامعه میشمردیم. همگی در عین اینکه خود را مدافع پرولتاریا میخواندیم، مطلقا با این قشر تماس نداشتیم. به قول یکی از بچه ها، کاش اینها (کارگران) بیشتر عطر مصرف میکردند و کمتر بوی گند میدادند.
ما از بس که به پندار خودمان هشیار و باهوش بودیم، به پشتمان میگفتیم با ما نیا که بو میدی.
پس از معرفی جسته و گریخته از خودمان، آیا حدس میزنید که اهداف و آلام و آرزویمان در آن سالها چه بود تا به رستگاری ابدی برسیم؟
یک دانشجوی آلمانی با اینکه اصلا نمیدانست در آلمان شرقی چه میگذرد، آرزو داشت که که آلمان غربی مانند آلمان شرقی شود! آن هم آلمان شرقی آن زمان.
یک دانشجوی ایرانی مانند من، آرزو داشت که کشورش مانند آلبانی و ویتنام شود. آن هم یک آلبانی و ویتنام آن زمان.
یک دانشجوی آمریکایی میخواست که کشورش مانند چین بشود. مانند چین آن سالها.
یک دانشجوی کرۀ جنوبی تا اواخر دهۀ 90 به خیابانها میرفت، ماشین آتش میزد، پلیس میکشت و سنگ پرتاب میکرد تا کشورش بشود مانند کرۀ شمالی. آن هم کرۀ شمالی آن زمان!
نگاهی به عکسهای آن زمان و مقایسۀ کشورهای بلوک شرق با کشورهای غربی نشان میدهد که مردگان متحرک دهۀ پنجاه شمسی، عقل و آیندۀ خود را به چه کسی عاریه داده بودند تا آن انقلاب کذایی را به ثمره برسانند.
به ما!

هیچ نظری موجود نیست: