۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

ترکان اینگونه غذا میخورند


ترجمه دقیق لیست غذا برای خارجیان، در یک رستوران در زنجان. بیخود نیست که میخواهند جدا بشوند. شوونیسم فارس جلوی پیشرفتهای اینچنینی ایشان را میگیرد. قومی عجیبند!

۳۸ نظر:

ناشناس گفت...

افشین
چند پرس زرشک پلو ویت هن بگیر بیا من هم چند دست چلو کباب ویت اوت استخون گرفتم بیا با هم بخوریم!!

free bird گفت...

یکی‌ دیگر از اختراعات تورکان قاجار این بود که یک بینوائی را از بچگی‌ درون کوزه قرار میدادند .این بچه بر اثر فقط خوردن و درون کوزه نشستن کم کم فرم کوزه به خود می‌گرفت.یعنی‌ بدنش گرد میشد،و به خاطره فشار کوزه ،دست و پاهایش رشد نمی‌کردند.بد از چند سال خمرهٔ را میشکستند و انسان کوزه نما را که حالا نه می‌توانست راه برود نه دست داشت(فقط قل میخورد) را بیرون میاوردند تا برای خنداندن تورکان قاجار به دربار برده شود.

ناشناس گفت...

یکی‌ دیگر از اختراعات تورکان قاجار این بود که یک بینوائی را از بچگی‌ درون کوزه قرار میدادند .این بچه بر اثر فقط خوردن و درون کوزه نشستن کم کم فرم کوزه به خود می‌گرفت.یعنی‌ بدنش گرد میشد،و به خاطره فشار کوزه ،دست و پاهایش رشد نمی‌کردند.بد از چند سال خمرهٔ را میشکستند و انسان کوزه نما را که حالا نه می‌توانست راه برود نه دست داشت(فقط قل میخورد) را بیرون میاوردند تا برای خنداندن تورکان قاجار به دربار برده شود.

ناشناس گفت...

1-سخنی از یک آذربایجانی
ما آذربايجانيها به حق، به تحريف تاريخ خود بدست هواداران جنبش يکسان سازی فرهنگی اعتراض می‌کنيم. ولی آيا تا کنون زحمت مرزبندی با کسانی را نيز به خود داده ايم که تاريخ فارسها و ديگر خلقهای اين سرزمين را تحريف مکنند؟ آيا تا بحال پورپيرار را از تحريف تاريخ ايران و ادعاهای نژاد پرستانه اش به پرهيز خوانده ايم، آنجا که فارسها را "گدا، ولگرد و مهاجم" ميخواند، يا مينويسد که "تاريخ ايران به ويژه دوران باستان آن تماماً مبتنی بر تحريفات و جعليات و فريبكاري‌های يهوديان است" و وجود و اصالت «زرتشت» و «اوستا» را انكار مي‌كند و دين زرتشت و متون آن را حاصل جعل و فريب يهودياني(2) در نقاب شعوبيه و در سده‌ی چهارم هجری، و به جهت مقابله با اسلام قلم‌داد مي‌كند و مي‌گويد كه پيش از اين تاريخ، در هيچ مرجعی، نامی از زرتشت نرفته است؟ آيا آلمانيها به ما نخواهند خنديد، اگر ادعا کنيم که نيچه بزرگ فريب شعوبيه و يهوديان را خورده است و بايد از نگاشتن کتاب "چنين گفت زرتشت" توبه کند؟ نگاهی به نوشته‌های نژادپرستانه‌ای بيندازيم که نام ما آذربايجانيها را دستمايه قرار ميدهند:

ناشناس گفت...

3-آيا بزبان آوردن چنين سخنانی در شأن فرهنگ ما آذربايجانيهاست؟ آيا باز هم ميتوان از فارسها انتظار همدلی با جنبش هويت طلبی داشت؟ من همانگونه که برای فارسها نوشته ام: ما نيز خود آن چنان که بايد و شايد تلاشی برای دوری جستن از اين گرايشهای نژادپرستانه، که نام ما فارسها را بهانه می‌سازند، نکرده ايم، بايد برای آذربايجانيها هم بنويسم که اگر گرايشهای هويت طلبی ما برخاسته از ايمان ما به برابری همه انسانها، از هر نژاد و زبان و دينی، و اعتقاد ما به آزادی و برابری سرچشمه ميگيرد، سزاوار نيست که در برابر سخنان نژادپرستانه همزبانانمان خاموش بنشينيم و انان را از ميان خود نرانيم. آيا فارسها سزاوار چنين برخوردی هستند؟ آيا هيچ انسانی سزاوار چنين برخوردی هست؟ مگر فارسها کيستند؟

عباسيان اداره سرزمينهای گسترده اسلامی را بدست خاندانهای پارسی مانند برمکيان سپردند. با کوچ گسترده تيره‌های ترک و تشکيل خاندانهای پادشاهی جديد، سنت پلوراليسم فرهنگی که کورش پايه گذار آن بود نه تنها ازميان نرفت، که گسترش نيز يافت. کمتر پادشاه ترکنژادی را ميتوان در تاريخ ايران يافت که وزيری پارسی در کنار تخت خود نداشته باشد، نصير الدين طوسی، نظام الملک، جوينی و حسنک وزير تنها چند تن از آنانند. همچنين کمتر پادشاه ترکنژادی را ميتوان در تاريخ ايران يافت که به گسترش و باروری زبان پارسی همت نگماشته باشد، حتی سلطان محمود نيز که نخست بر فردوسی خشم گرفته بود، بعدتر هدايای فراوانی را برايش گسيل داشت که هيچگاه بدست او نرسيد. پادشاهان ترکنژاد از هر تيره‌ای که بودند، با نگاه به گذشته پرشکوه ايران هميشه خود را "شاه" می‌خواندند و هيچگاه از عنوانهای ترکي/آلتائی مانند "خان" بهره نميجستند. آنان بر خود و فرزندانشان نامهايی ايرانی و بويژه شاهنامه‌ای می‌نهادند و و هيچ خاندانی در ميان آنان يافته نمی‌شود که دست کم نام يکی از سرانش پارسي/شاهنامه‌ای نباشد، حتی ايلخانيان، جانشينان چنگيز مغول در ايران نيز از اين قاعده مستثنی نبودند و تيمور لنگ نيز نخست زاده خود را شاهرخ ناميد.

ديگر آنکه زبان پارسی در همه اين دوران نقش نخ گردنبندی را بازی می‌کرد که دانه‌های مرواريد پراکنده در هشت گوشه اين سرزمين را به هم می‌پيوست. گذشته از آنکه شاهان ترکنژاد برای نگاشتن تاريخ و فرمانهای حکومتی و متنهای علمی مانند سياستنامه‌ها و تقويمها و کتابهای ستاره شناسی ... از زبان پارسی بهره ميجستند، دربار آنان هميشه پذيرای شاعران و اديبان پارسی زبان بود. نقش زبان پارسی ولی تنها به ايران محدود نميشد. در سرتا سر سرزمينهای اسلامی دانستن اين زبان بنوعی مايه افتخار بود. اين مثالهای تاريخی را البته برای آن نياوردم که مديحه‌ای برای زبان فارسی بسرايم. هدفم تنها اين است که بگويم اين گفته که زبان پارسی در دوران پهلوی بود که از يک زبان محلی به زبان سراسری بدل شد، سخنی سست و کودکانه است. ديگر اينکه خواستم نشان دهم که گسترش اين زبان در سرتاسر ايران نه بدست شوينيستهای فارس، که از قضا بدست فرمانروايان ترکنژاد انجام يافته است. البته در همين جا گفتن اين نکته را نيز لازم ميدانم که همه اين سخنان به اين معنی نيست که مردم غير فارس از آموزش به زبان مادری خود محروم باشند و کسی به خود اين اجازه را بدهد که زبان آنان را خوار بشمارد و تدريس آنرا ممنوع کند. به گمان من زيباترين و کاملترين زبان جهان تا بوده و هست، زبان مادری است ...
مزدک بامدادان

ناشناس گفت...

2-فارسی نيمزبانی با دستورزبان درهم و از زيرشاخه‌های زبان عربی است.

بر علم تاريخ عيان است که قطعا در تاريخ کشوری بنام ايران، يک جغرافيای سياسی بنام ايران هرگز نبوده است.

ارتش جنايتکار فارس سدهزار ترک آذربايجانی را کشتار کرد. (البته ياشار تبريزلی منصف تر است و ميگويد 25000).

بابک يک انقلابی ترک بود که بدست افشين، يک سردار فارس کشته شد.

زرتشت يک ترک بود که فارسها با تحريف تاريخ و فارسی کردن نامش آنرا از آن خود کردند.

جايزه نوبل را يک ترک همدانی دريافت کرد.

فارسها در طول تاريخشان چيزی جز خونريزی و غارت و چپاول برای مردم اين منطقه به ارمغان نياورده اند و کورش کبيرشان خونخوارترين پادشاه تاريخ بشر بوده است (اينرا البته صادق الحسينی، معاون مرکز گفتگوی تمدنها که عراقی است نيز در مصاحبه با يک روزنامه عربی گفته است. شاهد ديگری بر پيوند دين فروشان و نژادپرستان!)

كورش سركرده‌ی قومی "اسلاو" و خون‌ريز و راهزن بود كه در دشت‌های جنوب روسيه مي‌زيست و يهوديان وی را برای رهايی از اسارت در بابل و تاراج و نابودی تمدن‌های شرق ميانه، اجير كرده بودند.

در پی حمله افراد پليس که فارس بودند هشت نفر ترک قشقايی کشته شدند.

و اينك مردی از تبار كاوه آهنگر خيزابه‌ای بر روی نوچه‌های ضحاكان آريائی فرود می‌آورد. (منظور دکتر صديق از کاوه، ناصر پورپيرار است!)

ناشناس گفت...

در جواب به آن نادان هایی که می‌گویند فارسی "دری" یعنی‌ فارسی "درندگان" یا "دری وری" باید گفته شود که دری کوتاه شده "درباری" است چرا که زبان فارسی ،زبان دوم دربار عباسی ها ،و زبان اول دربار تمامی‌ شاهان مغول هندوستان و شاهان ترک ایران بوده است و حتا به زبان " دیوانی" یا "دبیری" نیز در زمان عثمانی‌ها معروف بود.

ناشناس گفت...

این نادان‌ها میگویند عنوان "پارس"به فارس‌ها داده شده است که باید گفت پارس (پارس،پارسیان،پارسا) نام پایتخت هخامنشیان بود نه نام یک قوم.برای نمونه ما شهری به نام لندن داریم اما آیا قمی به نام قوم یا ملت لندنی هم داریم؟آیا قوم بغدادی داریم؟آیا قوم نیو یورکی داریم؟یا اینها فقط نام چندین شهر هستند؟همانطور که ما ،اهالی مثلا کاشان را کاشانی،اهالی قوم را قمی،اهالی مکه را، مکی،...مینامیم ،تاریخ نویسان یونانی که از وجود شهری به نام پارس که پایتخت جدید سرزمین (اران،ایران،...)است باخبر شدند آنرا پارس پلیس،و اهالی آنرا پارسی‌ (اهالی شهر پارس)و زبانش را (هر چه که بود) پارسی‌ (زبان مردمی از شهر پارس ) نامیدند.پلیس در زبان یونانی به معنی‌ شهر می‌باشد ،ماند ایندیانا پلیس در آمریکا. عربها که حرف پ نداشتند ،کلمه یونانی پارس را فارس تلفظ میکردند.اما بعید می‌دانم این ابلهانی که من دیدم، قادر به درک این چیزها باشند.

ناشناس گفت...

برخی‌ از ابلهان ،هخامنشیان را مسببب نابودی ایلامیان و سومری‌ها می‌دانند که نشان میدهد چقدر استادشان پورپیرا نادان است.تمدن سومر و اییلامی توسط اقوام سامی اکدی ،کلدنی،آشوری ،...قرن‌ها پیش از هخامنشیان نابود شده و پایه تمدن به اصطلاح سامی در روی خرابه‌های سومر و اعلام ساخته شد.اقوام سامی به خونریزی مشهور هستند و تصاویر به جا مانده از ابزار شکنجه بر روی دیوار‌ها ،کتیبه حمورابی،برده داری،...این امر را تائید میکنند.هخامنشیان هر چقدر هم که خون ریز بودند به پای سامی‌ها نمیرسیدند ،چرا که هخامنشیان لااقل تصویری از شکنجه را روی دیوارها هک نکردند و همانند حمورابی،در کتیبه خود، مستقیما دستور به سر بری،سینه بری،بینی‌ بری،...ندادند .حکاکی‌های پاسارگاد مردانی را نشان میدهد که دست‌های هم را گرفته و در حالتی حاکی از صلح قدم بر میدارند ولی‌ حکاکی‌های آشوری عمدتاً مربوط به ابزار شکنجه مانند تابوت‌های میخ دار ،ابزار دست شکستن ،...است ،و طبق گفته مورخان خاور میانه و اقوام سامی زمانی‌ آرام شدند که به زیر سلطه ماد ها،پارتیان و پارسیان رفتند.هخامنشیان تمدن اعلام را احیا کردند و حتا به گسترش آن پرداختند.

ناشناس گفت...

تورکان که تاریخشان از زمان عثمانی‌ها آغاز میشود،سعی‌ میکنند برای خود هویّت دروغین درست کنند و با دزدی از تاریخ بزرگ اذربایجان ،کوردیستان ،ارمنیستان،عراق،ایران،یونان،رم،...به هدف خود برساند.

ناشناس گفت...

این تورکان که خود را هم خیلی‌ مسلمان می‌دانند و به خصوص شیعه علی‌،آیا شده از پورپیرا بپرسند که چرا همسو با حکومت وهابی عربستان،خلافت علی‌ را منکر میشود،و وجود سلمان را هم ساختگی میداند؟حال اگر بگوییم در خلافت علی‌ شک هست،اما سلمان چی‌ که هم شیعه،سنی هم وهابی آن را تایید میکنند؟اگر پورپیرا راست میگوید ،پس خلافت علی‌ هم دروغی بیش نیست و تورکان همین امروز باید عمری و سنی شوند،اینطور هم بهتر خواهد بود چرا که مردم سنی ترکیه آنها را بیشتر قبول میکنند و مانند زمان عثمانی ،دست به کشتار شیعه‌ها نمیزنند که تورکان از ترسشان از پایتخت اردبیل به تهران فرار کنند .

ناشناس گفت...

می‌گویند مولانا ایرانی‌ نیست ،ترک است.ممکن است مولانا ایرانی‌ نباشد ،اما فارسی زبان است نه ترک زاده.میگویند مولانا به زبان ترکی شعر نگفته چون فارسی زبان قالب آن زمان بوده،بسیار خوب،اما اگر زبان ترکی آنقدر که شما میگویید پیشرفته،کامل و زیباست،چرا زبان قالب نشد،چرا هیچ سلسله ترکی‌ به انتشار آن نپرداخت،چرا موزه انکارا بیشتر از ۲۰،۰۰۰ نسخه کتابهای دستنویس و بی‌ همتأی از دوران عثمانی را به نمایش گذارده که همه به فارسی هستند؟حتا اسناد دولتی و درباری؟بعضی‌ می‌گویند ،نه، اگر ترکان به فارسی نوشتند به این دلیل بوده که فارس‌ها زبانشان را به تورکان تحمیل کرده بودند،فارس‌ها زبانشان را به شاهان ترک تحمیل کردند؟خوب اگر اینطور بوده حکمرانی و ترکتازی ۱۰۰۰ ساله ترکان دروغی بیش نیست ،چرا که ۱۰۰۰ سال ،فارس‌ها اداره کننده امور بودند!!!!جالب اینجاست که حتا ترکان نام‌های ایرانی‌ برمیگزیدند و مانند عباسی‌ها تلاش میکردند به درستی‌ از پارسیان برای اداره کشور یاری بجویند و سیستم کشور دری ساسانی را تکرار کند.نه ،دوستان،با این پرتو پلا گوئی‌ها فکر نمیکنم حتا بتوانید روح تشنه خود را سیراب کنید ،روحی‌ که به هر دری میزنند تا هویّت اصلی‌ خود را باز جوید.

ناشناس گفت...

سرزمین آریا‌ها همین جایی بوده که امروزه اذربایجان،ارمنستان،گرجستان نام دارد.آریا ای‌ها از این نقطه به هند مهاجرت کردند

ناشناس گفت...

می‌گویند فارس‌ها آتش پرست بودند،اولا که آتش پرست نامیدن زرتشتیان نشانه بیخردی و بیسوادی آنهاست چرا که در دنیا فقط وهابی‌ها این کلمه را به کار میبرند.دوم اینکه اگر هم آتش پرست بودند ،آذری ها،کرد ها،ارمنی ها،...همه همین مذهب را داشتند وجود آتش گاه‌های چندین هزار ساله در ان نقاط این امر را ثابت می‌‌کند.دولت باکو میگوید آتش گاهای اذربایجان مربوط به ما نیست بلکه مربوط به آتش پرستان کشور‌های همسایه می‌باشد!!!در قدیم هر شهری برای خود آتش گاه داشت ،پس یا مردم ان زمان اذربایجان متشکل از کرد،ارمنی،ایرانی‌،...بودند (نه ترک یا آذری) یا اگر هم آذری بودند ،پس برای خود آتش گاه داشتند ،مردم مثلا کرمان نیازی به ساخت اتشگاه فرسنگها دورتر نداشتند.پس به سخره گرفتن زرتشتیت ،یعنی‌ به سخره گرفتن اجدادشان ،البته اگر این مردم کنونی‌ اذربایجان همان مردم باستانی باشند.

ناشناس گفت...

میگویند فارس ها!!!مغلوب ترک،عرب و یونانی شدند.اول اینکه امپراطوری‌های قدیم ،شامل اقوام و ایالت‌های فراوانی‌ بوده است، که همه مسافران ۱ کشتی بودند و با هم در آرامش دریا یا طوفان سفر میکردند.در جنگ با یونان به فرض ، کمان کشان از مردم یمن و اتیوپی بودند ،فرماندهان ترکیبی‌ از همین مردم کنونی‌ ایران بودند(آذری،فارسی،کردی،...) ،اسب سوارن از مردم افغانیستان ،...و به همین ترتیب در هر جنگی ،ارتشی متشکل از مردم خود امپراطوری شرکت میکردند.یعنی‌ شکست یا پیروزیشان متعلق به همه اقوام بود.نگفته نماند که آذربایجان،گرجستان،ارمنستان و مردم قدیمی‌ همین ترکیه جدید جزوی از این امپراطوری بودند پس در تمام جنگ‌ها شرکت داشتند.اینطور نبوده که امپراطوری وارد جنگ شود و ۱ ایالت بیکار بنشیند‌ و تماشا کند!!!در جنگ با عرب هم همینطور ، به خصوص اینکه بیشترین تاوان را هم مردم کردستان و اذربایجان و طبرستان دادند چنانکه میگویند ولید از خون مردم طبرستان آسیاب به راه انداخت،و اردی ساخت و نان پخت .تاریخ کشتار ترک و مغول هم بر همگان آشکار است که چطور آمدند ،سوختند،کشتند و بردند.که بیشترین تاوان را مردم عراق دادند که آن زمان بغداد مرکز عصر طلائی اسلامی بود که با حمله مغول با خاک یکسان شد.در جنگ با عثمانی‌ها هم که نه مردم فارس،بلکه مردم اذربایجان و کردستان و ارمنستان تاوان پرداختند که پناه آوردن ارمنی‌ها و اسکان دادن آنها توسط صفوی‌ها و آذری ها، نشانه تفاوت آشکار مردم آذربایجان با ترکان سنی وحشی عثمانی است.امیدوارم که اذربیجانی در پی‌ هویّت اصلی‌ خود باشند و گول اوف‌های روسی و ترکان عثمانی را نخورند.ترکیه برای رهیابی به اروپا ،حاضر است حتا مردم اذربایجان را هم زیر پا لهٔ کند.

ناشناس گفت...

می‌گویند عرب ها، فارس ها!!! را عجم مینامیدند یا مجوس.باید به اینان گفت اول به اصطلاح حرف را "شتر گلو" کنید بعد بزنید.عجم به مفهوم کر و لال می‌باشد،که نه فقط به فارس ها!!! بلکه به تمامی‌ غیر عرب‌ها (ترک،کرد،فارس،آشوری،مصری،..) اطلاق میشد چون وقتی‌ عرب‌ها که فکر میکردند تمام دنیا به عربی‌ حرف میزنند با مردم غیر عرب روبرو می‌شدند نمیدانستند که چطور با اینان گفتگو کنند و چون زبان دیگران را نمیفهمیدند آنان را گنگ یا کر و لال مینامیدند غافل از اینکه این خود بودند که زبان دیگران را نمیفهمیدند از این رو زبان عربی‌ ،به تمامی‌ ایالات‌های امپراطوری اسلامی از اسپانیا تا آسیای میانه اجبار شد تا عرب‌ها بفهمند دیگران چه میگویند.واژه "مجوس" به معنی‌ نجس نیست !!! مجوس عربی‌ شده واژه یونانی "مگوس"است (magus)(عرب حرف گ ندارد) و مگوس یونانی شده واژه "مگ" یا "مغ " است،که همان موبدان زرتشتی یا به اصطلاح به آخوند‌های زرتشتی گفته میشد(مغان زرتشتی) . گفته میشود مغان گروهی از ماد‌ها بودند که اداره امور دینی زرتشتی را به عهده داشتند. کلمه لاتین مجیک (magic /magi)هم از همین واژه مغ گرفته شده به معنی‌ اسرار آمیز .حتا امروزه در انگلستان ،بعضی‌ گروه‌های اسرار آمیز که گفته میشود قدرت‌های ماورأ طبیعی یا جادوی دارند ،خود را مگوس (magus)مینامند...پس همونطور هم که می‌بینید این ابلهان چندان چیز‌های مهمی‌ را کشف نکرده اند ،غیر عرب‌ها ،کر و لال نیستند بلکه عرب‌ها خود گنگ بودند که قادر به یادگیری زبان‌های جدید نبودند،دوم اینکه مغ بودن یا مجوس بودن با کشیش یا آخوند بودن هیچ فرقی‌ ندارد و تازه امروزه در زبان لاتین معنی‌ قدرت ماورأ طبیعی دارد.بسیار جالب می‌باشد که اگر در قسمت عکس گوگل ،کلمه(magus) را جستجو کنید تا ببینید امروزه به چه تیپ آدم‌های گفته میشود:)

ناشناس گفت...

می‌گویند یونانی ها، فارس ها!!! را وحشی مینامیدند .بربر نامیدن غیر یونانی ها،در آن ،زمان رسم یونانی‌ها بود چنانکه امروزه هم ،هم چین نگاهی‌ را به ترکان دارند.آنها در کتاب‌های خود، همه چیز و همه کس را بربر خواندهاند که به نظر می‌رسد برای هیچ کس هم مهم نبوده است.بربر نامیدن پارس ها،یعنی‌ بربر نامیدن تمام کسانی‌ که در امپراطوری پارس میزیستند که آذربایجانی‌ها هم جزو آن بوده‌اند.از دید یونانی ،تمام کسانی‌ که در زیر قلمرو هخامنشیان میزیستند پرشین و بربر بودند همانطور که مثلا امریکائئ‌ها فکر میکردن با ۱ عراق تمام عربی‌ طرف هستند که بعد‌ها دیدند عراق از کرد،ترک،عرب،ایرانی‌،آشوری،...تشکیل شده است و همه عرب یا مسلمان نبوده اند.پس اینکه یونانی‌ها فقط و فقط اهالی شهر پارس را بربر دانسته اند نشانه جهالت است.

ناشناس گفت...

می‌گویند ترکان ،فارس‌ها را تات مینامیدند که البته معنی‌ آنرا نمیدانم، در مراجع لاتین، تات نامی‌ قومی در شمال غربی ایران است (آران،اذربایجان،ارمنستان و روسیه)،حال اگر فرض کنیم که این معنی‌ را نمیدهد و به منظور توهین استفاده میشده که اولا در هیچ جا به آن اشاره نشده دوم اینکه این نشانه جهالت نیست که مثلا ترکانی یا مغولانی که به فارس‌ها !!! تات میگفتند (به هر معنی‌)بیایند،زبان تات‌ها را تا هند و چین گسترش دهند،دین تات‌ها را برگزینند،نام تاتی‌ بر خود و فرزندانشان بگذارند،از تات‌ها در اداره کشور یاری بجویند،از شعر تاتی‌ لذت ببرند ،به تاتی‌ سخن بگویند و خلاصه بخواهند تات باشند؟؟ من واقعا نمیدانم این کسانی‌ که این مزخرفات را مینویسند و یک عده بیسواد آنها را کپی/پست می‌کند، از کجا آمده‌اند و چرا وقتی‌ مارک جاهل میخورند ،به خود میپیچند !!!

ناشناس گفت...

می‌گویند ما از قوم ماد بودیم ! اینکه آذربایجانی‌ها از بازماندگان ماد باشند،چندان دور از ذهن نیست، اما نکته قابل توجه این است که که ماد‌ها ،ترک نبودند و طبق تحقیقات باستان شناسان خارجی‌(نه ایرانی‌) ماد‌ها اریأی بودند چرا که خاستگاه آریأی‌ها همین ناحیه شمال ایران،جنوب روسیه بوده است.اینکه آذربایجانی‌ها همراه برادران ارمنی،گرجی و کردشان از این ریشه باشند بیشتر قابل قبول است تا اینکه آنها از بیابانهای مغولستان به ایران کوچیده باشند،یا حاصل تجاوز مغول باشند.اما باید توجه داشت که ماد نامیدنشان باید باعث بیشتر شدن انس و الفت میان آنهاو فارس ها،ارمنی ها،کرد ها،گرجی ها،تالشی ها،...شود نه باعث دشمنی.اذربیجانی‌ها اینقدر که با اینها نزدیک هستند با ترکان عثمانی نیستند.و تازه فرهنگ ترکان عثمانی برگرفته شده از فرهنگ همین مردم است.اما از آنجا که همیشه از آب گل‌آلود بهتر میشود ماهی‌ گرفت، حسودن و دشمنان همواره بین مردم این ناحیه تفرقه انداختند.اینکه آذربایجانی‌ها خود را ماد بنامند باعث میشود که حتا دست از دشمنی مثلا با کورش هخامنشی نیز بردارند چرا که کورش خود از جانب پدری ماد بود.حال باز اگر هم تصور کنیم که ماد‌ها ،ترک بودند نیز چیزی عوض نمی‌شود..کورش هخامنشی پس از جانب پدری ترک بوده است !!!! و توهین به او توهین به اجداد خودشان است.اگر کورش را سگ زاده بنامند یعنی‌ پدر او که ماد بوده (مثلا ترک) نیز سگ بوده و این به این معناست که سلسله ماد که خاستگاهش شمال غربی ایران بوده از سگان تشکیل شده بوده است!!! آای این است منطق کسانی‌ که می‌‌خواهند به زبان مادری تحصیل کنند ،می‌ خواهند این مزخرفات ساخته دست دشمنان را به فرزندان خود بیاموزند ؟که فرزندانشان با دل‌های سیاه و پر کینه به دیگر انسانها بنگرند؟آیا بهتر نیست که به سن رشد برساند سپس تصمیم به تحصیل به زبان مادری بگیرند؟

ناشناس گفت...

می‌گویند ما سومری بودیم،بسیار خوب،اما سومری‌ها در جنوب ایران و عراق میزیستند و بعد از حمله اقوام سامی هم خودشان هم زبانشان هم تمدنشان از صفحه روزگار محو گردید.چطور یک قوم نابود شده در ۱۰۰۰‌ها سال پیش ناگهان سر از شرق دور درمیاورد که چینی‌‌ها برای حفظ شدن از شر این سومریان کوچ کرده!!!!!، مجبور به ساخت دیواری عظیم به دور خود شوند؟

ناشناس گفت...

http://www.youtube.com/watch?v=yEHryA7x9cg

ناشناس گفت...

http://www.thelocal.de/society/20090125-16987.html

ناشناس گفت...

تیمور لنگ از شاخهٔ «تاتار» ترکستان بود ولی در آن زمان وابستگی به قوم مغول که چنگیزخان نام آورترین آن بود نوعی افتخار به حساب می‌آمد از این روی «امیر تیمور» تبارش را به «چنگیزخان» و قوم مغول می‌رساند.ادوارد براون در تاریخ ادبیات خود وقتی از دوره تیموریان صحبت می‌کند از اعمال سبعانه او چند فقره را ذکر کرد که از آن جمله‌است: «قتل عام مردم سیستان در ۷۸۵ ه ۱۳۸۳ م که در آن واقعه دو هزار نفر را زنده زنده درون جرز دیوار گذاشتند؛ در دهلی صد هزار اسیر هندی را سربرید ۸۰۱ ه دسامبر ۱۳۹۸ ؛ او چهار هزار نفر ارمنی را نیز زنده به گور کرد در ۸۰۳ ه ۱۴۰۰ م؛ همچنین بر پا کردن بیست کله مناره در همان سال نزدیک حلب و دمشق؛ و همین‌طور قتل عام مردم اصفهان در ۷۸۹ ه اوت ۱۳۸۷و مانند اینها که اندکی از بسیار حوادث خونینی است که در آن بی‌اعتنایی تیمور به جان ادمیان را می‌توان دید.در سخن گفتن از لغات فارسی، ترکی و مغولی استفاده می‌کرد.از فرزندان ذکور وی، عمرشیخ و جهانگیر در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون موردتوجه پدر نبودند، به جانشینی انتخاب نشدند و تیمور، پیرمحمد جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی خود بر گزید(به نام‌های فرزندان وی توجه فرمائید)زبان رسمی در دربار بابری، فارسی بود و فرهنگ ایرانی نفوذ قابل توجهی در این دربار داشت و همین باعث گسترش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در شبه قاره هند شد.جالب اینجاست که حتا ترجیح میدادند نام‌های پارسی‌ بگزینند همانطور که حتا نام عروسش گهرشاد بود.

ناشناس گفت...

پادشاهان گورکانی هندوستان:
بابر (ببر),همایون,اکبرشاه,جهانگیرشاه,شاه جهان,اورنگ‌زیب,بهادرشاه اول,جهاندار شاه,فرخ‌سیار شاه,رفیع الدولت(شاه‌جهان دوم),نیکوسیر,محمد شاه,احمدشاه بهادر,شاه‌جهان سوم,...
هیچ کدوم از این نام‌ها به نام‌های ترکی یا مغولی شبیه نیست،هست؟حالا چرا مایل بودند از لقب شاه و اسمهای اسلامی و فارسی استفاده کنند،من نمیدانم !!!

ناشناس گفت...

فرمانروایان قراقویونلو:
قرامحمد
قرایوسف
قرااسکندر
جهانشاه(شاه جهان)

ناشناس گفت...

http://images.google.com/imgres?imgurl=http://www.kalam.se/Bild/haram-06.jpg&imgrefurl=http://www.kalam.se/haramsara-06.html&usg=__E-5HFFkp8Nhzbu2hEVgxynd_-LY=&h=253&w=213&sz=5&hl=en&start=9&um=1&itbs=1&tbnid=bWkQLJMbCFDnDM:&tbnh=111&tbnw=93&prev=/images%3Fq%3D%25D8%25AF%25D8%25AE%25D8%25AA%25D8%25B1%2B%25D9%2582%25D8%25A7%25D8%25AC%25D8%25A7%25D8%25B1%26um%3D1%26hl%3Den%26client%3Dfirefox-a%26sa%3DG%26ndsp%3D18%26rls%3Dorg.mozilla:en-US:official%26tbs%3Disch:1

ناشناس گفت...

می‌گویند نوروز ترکی است و در اصل اغوز نامیده میشود...آدم نمی‌داند که به این حرف بخندد یا گریه کند،ترکان که خود را از دیار مغول میدادند و دینشان را هم شامانی، چرا باید جشن‌های زرتشتیان را از آن خود بدانند،کرد‌ها تا همین پارسال با ترس و لرز نوروز را در ترکیه جشن می‌گرفتند.حال فرض کنیم که جشن روز اول بهار ترکی‌ است،بسیار خوب، با بقیه جشن‌ها چه می‌کنید، برای نمونه جشن `ابانگان` که در روز اول ماه آبان جشن گرفته میشده،` آذر گان ` که در روز نهم ماه آذر جشن گرفته میشده، ` اردیبهشتگان ` که در روز سوم ماه اردیبهشت برگزار میشده، اسپندگان یا روز زمین و زن و باروری که در روز ۲۹ ماه اسفند یا اسپند،برگزار میشده، `مردادگان` که در روز اول ماه مرداد جشن گرفته میشده،` بهمنگان` که روز اول ماه بهمن جشن گرفته میشده،` تیرگان ` که در روز اول ماه تیز برگزار میشده، جشن ` سده ` که در روز دهم ماه بهمن با افروختن آتش ،برگزار میشده، جشن ` خردادگان، که در روز ششم ماه خرداد جشن گرفته میشده،یلدا که بلندترین شب سال را جشن می‌گرفتند،فروندینگان که روز ۱۹ فروردین است و زرتشتیان به مزار درگذشتگان میروند و برای شادی روح آنان آتش روشن میکنند.مهرگان که در روز ۱۶ ماه مهر جشن گرفته میشود،و بسیاری دیگر که اگر آنها را هم بگویم فکرشان مشغول میشود که چطور برای آنها نیز داستان بسازند و از آن خود کنند،اگر نوروز ترکی‌ است،پس تمام این جشن‌ها هم ترکی‌ هستند!!! نمی‌شود که فقط جشن بهار ترکی‌ باشد و جشن تابستان،زمستان و پائیز زرتشتی!!!می‌گویند آخه وجود ماهی‌ قرمز در هفت‌سین نشانه آن است که این جشن ریشه شرقی‌ (مغولی‌چینی‌) دارد،باید گفت که استفاده از ماهی‌ قرمز در همین ۶۰ سال گذشته باب شده و هنوز که هنوزه زرتشتیان از ماهی‌ قرمز استفاده نمیکنند،بلکه سیب یا انار سرخی را داخل کاسه آب میاندازند.استفاده از ماهی‌ قرمز هیچ ربطی‌ به به نوروز نداشته حتا در نقاشی‌های قدیمی‌ خبری از ماهی‌ نیست،بلکه سیب یا انار سرخ در کاسه آب به چشم می‌‌خورد.

ناشناس گفت...

این را هم فراموش نکنید که شامانیسم اصلا ربطی‌ به ترکان ندارد بلکه در اصل یک عقیده چینی‌ تحت تاثیر عقاید مغ‌های زرتشتی بوده است، به نظر می‌رسد دایره نفوذ مغان یا مجوسان زرتشتی از آسیای مرکزی هم فراتر بوده و تا چین،مصر،جنوب آفریقا فعالیت داشته اند.این گفته من نیست بلکه گفته محقّقان خارجی‌ است

ناشناس گفت...

پشت هر عقیده ،میتوانید دستان مغان زرتشتی را هم ببینید، مانند اسلام و سلمان فارسی، ۳ مغ زرتشتی و زایش مسیح،آزاد کردن یهودیان بابل و آوردن آنها به ایران و پیدایش ناگهانی یهودیت، هیندویسم،شمنیسم،سوفیسم،ایلومیناتی,.... با دم شیر بازی نکنید

ناشناس گفت...

عده دیگر ترکان میگویند ،نه، نوروز اغوز نیست بلکه ارگنه نام دارد ( هنوز موندن چه نام مناسبی را برای جشن‌های ایرانی‌ انتخاب کنند)که از جشن‌های باستانی ترکان است و در آن روز اول بهار به شیوه ایرانیان جشن گرفته میشده،بسیار خوب، اما ۱-چرا این ترکان تا همین ۲ سال پیش این جشن بزرگ باستانی خود را نمیشناختند و هنوز هم که می‌بینید برای انتخاب نام مناسبی برای آن باز مانده اند،شما هرگز نمیتوانید مطلبی راجع به اصطلاح ارگنه پیدا کنید که قدیمیتر از ۳ تا ۴ سال پیش باشد،در صورتی‌ که خود میگویند این جشن هزاران سال میان ترکان بوده!!!اما حالا چرا این سالهای اخیر آنرا به یاد آورده‌اند عجیب است.۲-چرا کردان تا همین پارسال اجازه نداشتند که روز اول بهار را به شیوه پدرشیان در ترکیه جشن بگیرند و حتا وقتی‌ در روستاهای دور افتاده از روی آتش میپریدند با تمسخر ترک و عرب‌های مرزی روبرو می‌شدند، چطور ترکان هزاران سال روز اول بهار را جشن می‌گرفتند ولی‌ کسی‌ از آن خبردار نبود و اگر کرد‌ها این کار را میکردند با خطر مرگ روبرو می‌شدند؟و دیگر اینکه بعید نیست که ترکان به شیوه ایرانیان دست و پاا شکسته نوروز را جشن می‌گرفتند،به هر حال پس از همزیستی‌ ۴۰۰ ساله خود با تاجیکان،ایرانیان و کرد‌ها باید کم و بیش تحت تاثیر فرهنگ ایرانی‌ واقع شده باشند اما از آنجا که این رسومات ریشه در گوشت و خونشان را ندارد ،هیچ گاه هم جدی گرفته نشد،ولی‌ امروز که فکر میکنند برای چسباندن خودشان به اروپأی‌ها باید چیزی برای خود فراهم کنند ،اقدام به سر هم بندی فرهنگ میکنند که هر تیکه اش مربوط به ایران،اذربایجان،عراق،آسیای میانه،هند،روم باستان(مانند حمام) و یونان است.

ناشناس گفت...

ایران تجزیه نخواهد شد، بیخود زور نزنید.چرا که اگر ایران به اصطلاح تجزیه شود، تمام متحدان آمریکا نیز تیکه تیکه خواهند شد و هر تیکه نصیب کشور‌های قدرتمندی مانند چین،روسیه،فرانسه،آلمان و به خصوص انگلیس میشود.اگر ایران تجزیه شود ترکیه ،عراق،افغانستان و پاکستان اتوماتیک تجزیه خواهند شد و دریای خون به راه خواهد افتاد.یعنی‌ دقیقا همین کشور هایی که غرب خواهان سر و سامان دادن به آنهاست، اتفاقا اگر ترکیه به کردیستان بزرگ تبدیل شود برای ما ایرانیان سودمند خواهد بود چرا که دیگر پشت هیچ کس به آنها نمیتواند گرم باشد و یکی‌ از فرهنگ دزدان منطقه هم کم میشود.آمریکا با دست خود، جاسوس انگلیس یعنی‌ ریگی را به ایران تحویل داد،ارتش انگلیس را از بصره بیرون کرد و برای حفظ سرزمین‌های ثروتمند خوزستان و بلوچیستان از تجزیه شدن و به دست انگلیس‌ها افتادن تلاش می‌کند.زمانی‌ که انگلیس‌ها در بصره عرب‌ها را به شورش تشویق میکردند ،حتا کارشان به بمبگذاری در بانکها هم کشیده شده بود که آمریکا پر و بالشان را چید.تجزیه شدن ایران یعنی‌ پاره شدن تسبیح خاور میانه ،یعنی‌ ۳ تیکه شدن عربستان سعودی ،یعنی‌ ۲ تیکه شدن یمن و ۳ تیکه شدن عراق و ۲ تیکه شدن سوریه ،به خطر افتادن موجودیت اسرائیل(که از هر چیز دیگری برای آمریکا مهمتر است)،۲ تیکه شدن ترکیه،۳ تیکه شدن پاکستان،۳ تیکه شدن افغانیستان،...و حتا ممکن است دامنه این نسل کسی‌‌ها و جنگ‌های داخلی‌ نیز به چین و تبت و شرق دور برسد و حتا هند به ۵۰ تیکه یا بیشتر تقسیم شود،و این چیزی نیست که اداره کنندگان کره زمین فعلا بخواهند،یعنی‌ ممکن است این اتفاق زمانی‌ بیفتد که حوزه قدرت غرب کم شود.این دسیسه‌های به اصطلاح پانٔ ترکی‌ ریشه در درون خود نظام جمهوری اسلامی دارد و منشأ هردو انگلیسی است،که آنهم فقط برای ضعیف کردن روحیه ملیت گرأی ایرانیان است که نتیجه عکس داشته و تازه باعث اتحاد بیشتر ایرانیان شده است.ایجاد جنگ‌های قومی توسط انگلیس‌ها در هند و افغانیستان جواب داده اما در ایران زمانی‌ جواب خواهد داد که مردمش دلشان بخواهد با چاقو و ساتور به جان هم بیفتند یعنی‌ دقیقا مانند همین جریاناتی که در افغانیستان می‌گذرد ،انگلیس مردمش هم را به جان هم انداخته و آمریکا کشور را به ضرب طالبان و ... از پاچیده شدن دور نگاه داشته، نتیجه چیست؟ همین که الان می‌بینید.

ناشناس گفت...

فراموش کردم که بگویم کشور‌های اروپأی + کانادا بسیار خواستار تجزیه ایران و تصاحب هر بخشی از آن هستند و راه افتادن دریای خون برایشان اهمیتی ندارد، اما تا زمانی‌ که آمریکا سروری می‌کند ،تجزیه طلبان خود فروش آرزوی فروختن زنان این سرزمین را به انگلیس‌ها و آلمانی‌‌ها و فرانسوی‌ها را به گور میبرند.

ناشناس گفت...

می‌گویند چون ما ترکان ۸۰ سال سال است که توسط فارس‌ها ،آسیمیله (فکر میکنند به جای یکسان سازی از اسیمیلت استفاده کنند، برده گزافه گویی‌هاشون بیشتر میشه) شدیم یادمان نبوده که فرهنگی‌ !!! داشتیم ،عید نوروزی داشتیم، ما بد از ۸۰ سال تازه یادمان افتاده که اغوز عیدی یا ارگن داشتیم!!! بسیار خوب، اما چرا ۹۰ سال پیش ،۲۰۰ سال پیش،...یادتان نبود از این جشن‌هایتان چیزی بگویید یا بنویسید ،حالا شما کتابخانه‌های عزیمتان توسط فارس‌ها به آتش کشیده شده!!! چرا برادران ترکتان در آسیای میانه چیزی راجع این موضوع ثبت نکرده اند،چرا برادران عثمانی تان که تا همین پارسال کرد‌ها به خاطر جشن نوروز میکشتند چیزی از جشن‌های عظیم ترک جایی ثبت نکرده اند،چرا در همین ۲،۳ سال اخیر این حرفا مد شده، آیا جشن‌های شما همین جشن‌های ایرانی‌ نبوده که در زبان محلی تان به نام‌های دیگر بدل شده ،مثلا همه جا در غرب می‌گویند `جیزز ` اما ما در زبان خودمان میگوییم عیسی مسیح، اما شخص همان شخص است فقط اسمش به صورت متفاوت خوانده میشود،و همانطور که در قبل اشاره کردم، جشن‌های ایرانی‌ بر اساس ماه ،فقط نوروز نیست بلکه هر ماهی‌ برای خود جشنی خاص دارد، اگر توانستید ثابت کنید که ۱۰‌ها جشن آریائی دیگر ترکی‌ مغولی است ،نوروز هم خود به خود ترکی‌ مغولی میشود.البته اگر بتوانید زرتشتیان،فرهنگشان و کتاب‌های قدیمیشان را محو کنید ،حال اگر بگویید که زرتشت هم ترک بوده پس چرا زبان اوستا هند‌اروپائی است ،پس این یعنی‌ ترکان هم هند اروپأی هستند!!!

ناشناس گفت...

می‌گویند بر اساس این شعر مولانا خود اعتراف کرده که نیم ترک نیم افغان است:
«از خانه برون رفتم، مستیم به پیش آمد...در هر نظرش مضمر، صد گلشن و کاشانه...چون کشتی بیلنگر، گژ میشد و مژ میشد...وز حسرت او مرده، صد عاقل و فرزانه...گفتم ز کجایی تو، تسخر زد و گفت ای جان...نیمم ز ترکستان، نیمم ز فرغانه...نیمم از آب و گل، نیمم ز جان و دل...نیمم لب دریا، نیمم دردانه»
با اینکه مدام مولانا مولانا میکنند اما هنوز عاجز از فهم شعر‌های او که به پارسی‌ بسیار روانی‌ است ،هستند، مولانا میگوید ،از خانه بیرون رفتم،مستی نزد من آمد،شنگول بود و مدام تلو تلو میخورد ،(مولانا) از مست میپرسد از کجایی؟ مست خنده کرد و گفت(مست جواب داد) : نیم از ترکستان هستم ،نیم از فرغانه، نیمه ترکی‌ من از آب و گلٔ هست!!!، نیم فرغانه من از جان و دل !!! نیمه ترکی‌ من از دریا است و نیم فرغانه من از مروارید.
اولا که اینجا مثلا این مست است که خود را نیم ترک میداند،دوما همین مست نیمه فرغانی خود را از نیمه ترکیش بالاتر میداند و آنرا با جان و دل و مروارید مقایسه می‌کند .
نیمم ز ترکستان، نیمم ز فرغانه
نیمم از آب و گل، نیمم ز جان و دل
نیمم لب دریا، نیمم دردانه»

ناشناس گفت...

البته عکس ماجرا هم در مورد تجزیه ایران درست است، مثلا زمانی‌ که انگلیس ،آمریکا را در جنگ با صدام همراهی کرد و فقط در بصره لنگر انداخت،هدفش بیشتر تجزیه عراق به ۳ بخش شیعه،سنی و کرد بود و قصد داشت با کندن بصره از عراق آنرا به خوزستان پیوند زده و هر ۲ را از آن خود کند،در همان روزها بود که عربهای ...به شورش دست زدند و با اینکه آمریکا درگیر جنگ بود اما به موقع انگلیس را از بصره بیرون کرد و دست عرب‌های به اصطلاح اهوازی را در پوست گردو گذاشت، هوشیاری مردم عراق هم بی‌ اثر نبود چرا که در یک نظرسنجی که در بصره انجام شد، ترجیح دادند که در خاک عراق در کنار سنی‌ها و کرد‌ها بمانند،اگر انگلیس موفق به تجزیه عراق میشد، همان موقع ،خوزستان و کردیستان از ایران و ترکیه و سوریه جدا شده بودند و امروز همین اذربایجان هم بخشی از کردیستان بزرگ بود .در مورد بلوچیستان هم به همین صورت که اگر پاکستان تجزیه شود ،جدایی بلوچیستان از ایران و افغانستان حتمی است،پس یعنی‌ سرنوشت کشور‌های خاورمیانه همه به هم مربوط است،و فرو ریخن یکی‌ از آنها باعث بی‌ ثبات شدن دیگر کشور‌ها میشود،و چون به قدر کافی‌ خاورمیانه در خون است، آمریکا بیش از این نمی‌خواهد برای خود دردسر درست کنند،حال باز هم به آمریکا فحش دهید و بگویید بد است،اگر آمریکا نبود ،مردم این مناطق از ترک و کرد و افغانی،ارمنی،عرب،سنی ،شیعه،وهبی،بلوچ،هندی،...همه ییکدیگر را سلاخی کرده بودند، ،در مورد حق تحصیل به زبان مادری نیز باید گفته شود که معمولان تحصیل زمانی‌ آغاز میشود که کودکان به سنّ عقل رسیده باشند ،حتا تحصیل کردن هم فرهنگ می‌خواهد،،و دیگر اینکه هر زمان ترکیه و سوریه حق تحصیل به زبان کردی به کرد‌ها را دادند،اذربایجان چنین حقی‌ به تالشی‌ها داد،آمریکا چنین حقی‌ به میلیون‌ها مکزیکی داد، عرب‌های حوزه خلیج فارس چنین حقی‌ به ۵۵% از جمعیت نا‌ عرب(بوشهری،بختیاری،بلوچ ،پاکستانی،...)خود دادند، و ...و ... و... ایران نیز چنین حقی‌ به اینها خواهد داد،

ناشناس گفت...

همانطور که گفته شد پان ترکان بیشتر علاقه به ایجاد جنگ قومی دارند تا تجزیه و با پراکندن اراجیف در نت باعث اغفال گروهی از جوانان واقعا هویّت طلب شده و آنها را تازه از هویّت اصلی‌ خود دور میکنند،در جایی دیدم که پان ترکی‌ میگفت برگرفته از مجله ی New science چاپ ‏آمریکا و مجله ی ‏International‏ ‏Languages‏ زبان ترکی‌ در ایستگاه‌های ماهواره ای،راداری،الکتریکی،هواپیمأی،دانشگاه ها،...زبان اول است چرا که زبانی قوی است و توسط میلیون‌ها نفر استفاده میشود،و در جایی دیگرمیگفت موسسه ائی. ام. تی و آ. ام. تی که در ‏اروپا و آمریکا واقع شده و تحت مدیریت برجسته ترین زبان ‏شناسان اداره می شود،اعلام کردند که زبان ترکی‌ اینچنین و آنچنان است اما فارسی بد است،اولا من هر چقدر در نت جستجو کردن مجله ای‌ به نام‏‏International‏ ‏Languages
ندیدم!!!اما در سایت New science
مطالبی درباره زبان پیدا کردم که اصلا هیچ ربطی‌ به ترکی‌ نداشته و در مورد زبان آرامی،چینی‌،افریقأی مختصر صحبتی‌ شده: http://www.newsciencemagazine.com/?s=languages
به جستجوی موسسات تخیلی‌ ائی. ام. تی و آ. ام. تی پرداختم,E.M.T
مخفف 'کمک‌های اورژانس پزشکی‌' بود که کوچکترین ارتباطی‌ به زبان نداشت،A.M.T
نیز مخفف سازمان‌های مربوط به مالیات هواپیما سازی،پزشکی‌،...بود که دوباره ربطی‌ به زبان نداشت که زبان شناسان مدیریت آنهارا داشته باشند،پس معلوم میشود مراجع اینها همه تخیلی‌ است و برای پیشبرد اهداف خود به دروغ متوسل میشوند،زبان چینی‌ ،هندی یا عربی‌ که چندین برابر ترکان استفاده میشود،هنوز زبان اول نیستند چه برسد به زبان ترکی‌ که آتاترک برای پاک کردن کلمات عربی‌،کردی،یونانی،ارمنی و فارسی آن ،سالها زحمت کشید،حالا که مراجع دروغ است،پس نقل قلها از مراجع نیز خود بخود دروغ است،دروغی مانند این که مثلاائی. ام. تی و آ. ام. تی!!!گفتند 19% کلمات انگلیسی از زبان ترکی گرفته شده است!!!وقتی‌ از آنها بخواهیم نه ۱۰تا بلکه ۵ تا کلمه ترکی‌ در انگلیسی را بیاورند ،میمانند،92% کلمات فارسی از عربی و ترکی گرفته شده!!!پس یعنی‌ زحمت آتاترک برای پاکسازی زبان ترکی‌ و تغییر خط بیهوده بوده؟در هیچ یک از زبانهای بین المللی لغتی از زبان فارسی وجود ‏ندارد!!!پس اینکه خود انگلیسی زبانان می‌گویند کلماتی‌ مانند پردیس،مادر،برادر،پاپا(بابا)،پایجامه(شلوار)،پادزهرBezoar,برنز,کاروان,گیتار(سیتار),لیمو,مجیک (به معنی‌ جادو),
شوگر(شکر)،بالکن،بازار،,...ریشه فارسی دارد،بیخود است!
متاسفانه جوانان داخل ایران که انگلیسی نمیدانند و دسترسی‌ به اطلاعات درست ندارند تا این چیزها را بشنوند،ساده لوحانه باور میکنند.

ناشناس گفت...

http://persianlanguage.ir/news/id=137/

http://www.ibna.ir/vdcjyhex.uqemvzsffu.html

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2009%5C01%5C01-28%5C15-31-33.htm&storytitle=%E6%C7%8E%E5%9D%E5%C7%ED%20%DD%C7%D1%D3%ED%20%CF%D1%20%D4%DA%D1%20%CC%C7%E5%E1%ED%20%DA%D1%C8

ناشناس گفت...

متاسفانه چیزهایی که ما در مورد دودمان قاجاریه میدانیم اکثرا مربوط به تبلیغات منفی دوران پهلوی و فقط درباره دوران فتحعلی شاه است. البته نمی خواهیم در اینجا تک تک پادشاهان قاجار را برسی کنیم و یا از آنها دفاع کنم فقط میخواهیم یک نگاه کوچیک به دوران قاجار و خدمات ارزنده آنها به ایران را داشته باشیم منبع این مطلب مخصوصا از دانشنامه ویکی پدیا بخش فارسی صفحه های «قاجاریان» و «آغامحمدخان قاجار» انتخاب شده است.

قاجاریان نام دودمانی است که در سال 1785 میلادی تاسیس و به مدت 140 سال حکومت کرده اند. بنیانگذار این سلسله آقامحمدخان است که در تهران تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه قاجار احمد شاه است که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی به كمك انگلیس جای او را گرفت.
@iranturks
پس از مرگ کریم خان، آقامحمدخان از شیراز فرار کرد و پس از جنگ های فراوان سلسله زندیه را نابود کرد و به پادشاهی رسید. آقامحمدخان موفق گردید دو قبیله اشاقه‌باش و یوخاری‌باش را با هم متحد کند و نیروی نظامی خود را استحکام بخشد.

ایران در زمان این دودمان با دنیای غرب آشنا گردید. اولین کارخانه‌های تولید انبوه، تولید الکتریسیته، چاپخانه، تلگراف، تلفن، چراغ برق، شهر سازی مدرن، راه سازی مدرن، خط آهن، سالن اپرا (که بعداً به سالن تعزیه تغییر کاربری داد)، مدارس فنی به روش مدرن (از جمله دارالفنون که به همت امیرکبیر بنیاد گردید)، و اعزام اولین گروه‌ها از دانشجویان ایرانی به اروپا جهت تحصیل در شاخه‌های پزشکی و مهندسی در زمان این سلسله صورت پذیرفت.

به علت مشکلات روی داده در دوران افشاریه و زندیه سرزمین ایران دارای ناامنی‌های داخلی (مانند ناامنی‌های جاده‌ای) بود و ارتباط با خارج از کشور از جنوب و شمال ایران کاهش یافته بود. زمانی که دولت قاجاریه به وجود آمد ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت بدی به‌ سر می‌برد و اولین انسجام ایران به شکل امروزی مدیون آقا محمدخان قاجار است هر چند که در زمان پادشاهان بعدی قاجاریه بخش‌هایی از ایران جدا شدند ولی خاک اصلی به صورت یک دولت متحد از زمان آقا محمدخان قاجار به بعد شکل گرفت

بازسازی ارتش ایران با روش مشق و تجهیز آنها به جنگ‌افزار نوین اروپایی نیز از زمان فتحعلی‌شاه قاجار - در قرارداد نظامی اش با ناپلـون امپراتور فرانسه - آغاز شد.
@iranturks
در زمان این سلسه و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید.

سلسه قاجار با کودتای ۱۲۹۹ رضا خان با كمك انگلیس قدرت را از دست داد. با انحلال سلسله قاجار توسط مجلس شورای ملی در ۹ آبان ۱۳۰۴، رضا خان با نام رضا شاه پهلوی تخت سلطنت نشست.

رضا شاه گماشته انگلیسی ها بود، و با اقتدار و قدرت خود به پادشاهی این مملکت نرسید. چون تمامی سلسله گذاران قبلی ایران جز رضاشاه با تلاش و اقتدار خود بر روی تخت پادشاهی تکیه کرده بودند.

رضاشاه بخاطر خوش خدمتی کردن ها به انگلیسی ها ثابت کرد، که یک مهره کامل بازی شطرنج برای آنها در صحنه سیاست ایران است، انگلیسی ها یک قاطرچی را به شاهی یک مملکت کثیرالمله با آداب و سنن کهن نهادند، بخاطر همین بیسوادی و سطح فکر پایین بود که برنامه تضعیف اقوام، تضعیف دین، رشد باستان گرایی کور را بدون توجه به حفظ حرمت ها به مرحله اجرا گذاشت.

سلسله تورک قاجاریه 130 سال (از 1174 تا 1304) بر خاک های " ممالک محروثه ایران " حکم راندند و به طور متوسط هر شاهی اندکی بیش از 18 سال فرمانروایی کرد. این سلسله تورک با آقامحمدخان قاجار شروع شد. با فتحعلی شاه، محمدشاه، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه قاجار دوام یافت و با هفتمین شاهش؛ احمد شاه قاجار، به پایان رسید.

بسیاری از این پادشاهان، شخصا عاشق پیشرفت و ترقی ملت و مملکتی بودند که بر ملل آن فرمان می راندند و در تامین رفاه و آرامش مردم تلاش های بی سابقه ای انجام دادند اما وقتی پول و سیاست انگلیسی ها رضاشاه را به روی کار آورد و سپس چاشنی پان ایرانیسم و فارسیسم بر سیاست افزوده شده، سیاست ایدئولوژیک دولتی به سمت تحقیر قاجاریه حرکت کرد.
@iranturks
در نتیجه این سیاست، همه زشتی ها، کجی ها، بی اخلاقی ها، عقب ماندگی ها، نا کارآمدی ها، بی لیاقتی ها و همه صفات بد و غیر انسانی به این سلسله نسبت داده شد و اگر تلاشی برای ترقی و پیشرفت کشور و ملل شده بود، به پای چند تن از افراد مورد حمایت شاه قاجار نوشته شد.

اگر نام نیکی بود به امیر کبیر، قائم مقام فراهانی، عباس میرزا داده شد و شاهان تورک قاجار در سیبل حمله قرار گرفتند تا کودتا علیه آن سلسله را توجیه کنند.