۱۳۹۴ آذر ۱۸, چهارشنبه

عجب انقلاب شکوهمندی کردم من (19)

"تو به پرواز شک کردی و من به عقل تو"

دو کیلومتر دورتر از دهات ما در آلمان، دِهی بود که آدم جالبی در آن زندگی میکرد. اگر 100 بار هم حدس بزنید، محال است بدانید که از چه کسی صحبت میکنم.
این آقا به نام "ع. ا."، خواهر زاده "احمد شاملو" بود. سوای اینکه چیزهای جالبی از دایی اش تعریف میکرد، خودش هم سرگذشت نسبتاً جالبی داشت.
پدر آقای "ع. ا." خانواده را در اوان جوانی او، به مقصد آمریکا ترک کرده و زن و 3 بچه کوچک و محتاج را قال میگذارد. باید به مادر آقای "ع. ا." آفرین گفت که با شهامت و استواری زیاد، خود و بچه هایش را نجات میدهد. به شخصیت خصوصی آقای شاملو بیشتر پی میبرید اگر بدانید که این آقای مورد ستایش اهل ادب ایران، از زمانی که فهمید خواهرش تنهاست، دیگر حتی یکبار به ملاقات خواهرش نرفت و با او قطع رابطه نمود. آنهم از ترس اینکه مبادا مجبور به کمک خواهرش شود.
آقای "ع. ا." در اوقات فراست جذب ورزش رزمی کونگ فو میشود و از آن طریق با آقای "ابراهیم میرزایی" و زیرشاخه "کونگ فو توآ" آشنا میگردد. به طوری که مستقیماً مورد سرپرستی "آقای میرزایی" که لقب "راهبر" را داشت  قرار میگیرد. آقای "ع. ا." اگر اشتباه نکنم تا مقام "راهبان" و یا "جهانبان" این رشته رزمی صعود میکند و از معدود افرادیست که مستقیماً با آقای میرزایی کار میکرد.

ورزش کونگ فو اصولا مانند یک فرقه اداره میشود. حتی در آلمان هم، بخش بزرگی  از ورزش کونگ فو را "ایدئولژی" تشکیل میدهد. نباید فراموش کنیم که شاگردان کونگ فو در چین، خود را راهب میدانند.
آقای میرزایی که تا حدی از سلامتی روانی برخوردار نبود، بخش ایدئولژی را به حد اعلا رسانیده بود و از آن ورزش، نوعی فرقه مذهبی ساخته بود. این امر ملایان را گوش به زنگ کرده بود. آقای میرزایی در اوایل تلویحاً، و بعدها  صریحاً ادعای نوعی پیامبری میکرد. آدمهای دور و برش هم برایش داستانهای آنچنانی حضرت ابوالفضل  میساختند. مثلا ادعا میکردند که او میتواند 7 قدم بر روی آب راه برود. گویا  قدم هشتم برایش نحسی میآورده است!
آقای "ع. ا." تعریف میکند که ملایان هم تحت تأثیر این اراجیف قرار گرفته و از اینکه مبادا دکانشان کساد شود، مبادرت به دستگیری او میکنند. قبل از دستگیری، به چند پاسداری که مأمور بازداشت میرزایی بودند تذکر داده میشود که مبادا به چشمان میرزایی نگاه کنند تا مبادا او ایشان را هیپنوتیزم و یا حتی سحروجادو کند.
آن چند پاسدار هم با روحیه ای متزلزل به خانه میرزایی رفته و به محض اینکه میرزایی در را باز میکند، بدون اخطار و از روی وحشت به پای او تیر میزنند. آقای میرزایی از همان تاریخ تا به امروز لَنگ میزند. از همان زمان است که گویا دیگر نمیتواند مانند عیسی روی آب راه برود. ضارب آقای ابراهیم میرزایی، شخصی به نام "سهراب عیسی پور" ملقب به "یاسر" بود. آقای عیسی پور خودش از رزمی کارهای کونگ فو بوده است.
پس این جریانات، نایبان آقای میرزایی از جمله آقای "ع. ا." به خارج آمده و پناهنده میشوند. آقای "ع. ا." در حال حاضر ازدواج کرده و در نزدیکی شهر کلن زندگی میکند و با گذشته خود وداع نموده است.

حالا بازگردیم به جریان آقای احمد شاملو:

Bildergebnis für ‫احمد شاملو‬‎

یک مورد که آقای "ع. ا." چندین بار بر آن انگشت نهاد، موضوع "حسادت و نفرت" احمد شاملو از "فردوسی طوسی" بود. چنانکه میدانیم آقای احمد شاملو شخص تحصیل کرده ای نبود. احمد شاملو چهار و یا پنج کلاس بیشتر سواد نداشت و معلومات او از تاریخ و جغرافیا و خصوصاً تاریخ کلاسیک بسیار بسیار محدود بود. با اینکه خود شاملو از مخترعین شعر نوین ایران بود و سر همین موضوع میتوانست به خودش افتخار کند، ولی به جایگاه فردوسی بسیارحسادت میورزید. از آنجایی که مقام فردوسی در عرش اعلای ادبیات جهان است و شاملو را فقط به عنوان شاعری "خوب" در ایران میشناسند، این امر باعث میشد که شاملو نه فقط از فردوسی نفرت داشته باشد، بلکه به او مانند یک دشمن کینه بورزد.
از آنجایی که شاملو تحصیلات کلاسیک نداشت، میپنداشت که قهرمانان شاهنامه "حقیقی" هستند و نه "اسطوره ای". از طرف دیگر درک نمیکرد که فردوسی با در هم آمیختن تاریخ و داستان، ارزشهای فرهنگی ایران را به رشته تحریر آورده است تا آنان را جاودانه سازد. او تا اواخر عمرش نفهمید که فردوسی داستانسرا بوده و نه تاریخنگار!!!!
به همین دلیل از لابلای شاهنامه فردوسی، دائماً به قول خودش "اشتباه تاریخی" پیدا کرده و به نقد میکشید.
چیز دیگری که آقای "ع. ا." در 30 سال پیش مطرح کرد، اعتیاد آقای شاملو به هروئین بود. به عنوان خواهرزاده آقای شاملو چندین بار تأکید کرد که بسیاری از اوقات قادر به تمیز دادن رؤیا و واقعیت نبود. از آنجایی که میان برخی از اعضای جامعه ایران محبوب شده بود، به او عقده خودبزرگ بینی دست داده بود. به همین دلیل هم کتابهای تاریخی و فلسفی حرفه ای را اصولاً قبول نداشت و فقط به نظرات خود که برایشان تحقیقی به عمل نیاورده بود تکیه میکرد.
تاریخ ایران پر از حقایق تلخ و نا امید کننده است.

هیچ نظری موجود نیست: