۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

افسانه ترک باعرضه !


نزدیک 25 سال است که در آلمان زندگی میکنم. در آلمان تحصیل کرده و به دانشگاه رفته ام. همه جور آدم دیده ام و شناخت خوبی هم از بافت اجتماعی آلمان دارم. عضو یک حزب سیاسی میانه رو آلمان بوده و به دلایل شغلی، با دانشگاه دائما در ارتباط میباشم. همه ساله هم به ایران میآیم.
در آلمان حدود 6 میلیون و هفتصدهزار خارجی وجود دارد.
از این تعداد خارجی، حدود یک میلیون و هفتصدهزار نفر ترک میباشند که حتی در نسل سوم و چهارم در آلمان زندگی میکنند.
در آلمان حدود 56هزار ایرانی زندگی میکنند.(صفحه 15 همان مدرک). ایشان عموما در نسل اول و اختصارا در نسل دوم میباشند.
موضوع شرم آور و مسخره اینکه این ترکان تا نسل سوم قادر به گفتن یک جمله کامل به زبان آلمانی نیستند. جالب اینکه ترکان همیشه از هوش سرشار خود صحبت میکنند!
ترکان کمتر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی از خود نشان میدهند ولی به جایش ادعا دارند و طلبکارند. البته با زبان ناقص آلمانی که دارند، هرگونه فعالیت ایشان غیرممکن میشود.
بسیاری از کودکان ترک را ناچارا به مدارس ناتوانان ذهنی میفرستند (Sonderschule). نه به این دلیل که این کودکان عقب افتاده ذهنی هستند، بلکه به این خاطر که بضاعت زبانی بسیار کمی دارند. معلم به هیچ وجه قادر به برقراری ارتباط با شاگرد ترک خود نیست. یکی از دلائل آن هم این است که ترکان اصولا نیازی به یاد گرفتن زبان آلمانی نمیبینند. به عقیده ایشان، ترکان بهترین خلق خدایند و از همه باهوشتر. به دلیل ندانستن زبان هم همیشه ترکان در حال کتک کاری و اعمال خشونت هستند. از طرفی همیشه سوءتفاهم پیش میآید که ترکان از درک آن عاجزند، از طرف دیگر کسی که زبان نداند، مجبور به تکان دادن دست و پا و گرفتن حق خود از طریق دیگر میباشد.
با اینکه 1 میلیون و هفتصدهزار ترک در آلمان زندگی میکنند، در دانشگاهها به ندرت دانشجوی ترک میبینید. در زمان دانشجویی من، از 100 دانشجوی خارجی شاید 5 تا 8 نفر ترک بودند و از ایرانیان، 10 تا 15 نفر. این در حالیست که فقط 56هزار ایرانی در کل آلمان زندگی میکنند.
ولی تا بخواهید کاسب و کارگر از ترکان هستند. ایرانیان ولی به دکتر و مهندس بودن معروفند. ترکان نسبت به افراد تحصیل کرده احساس حقارت خاصی دارند.
در ضمن ترکان خود را خدای زمین و کائنات میدانند. در اینجا میخواهم در مورد یکی از برخوردهایی که با ترکان داشتم قدری بنویسم:

آن موقع که هنوز دانشجو بودم، میبایست که برای امرار معاش در طول تعطیلات دانشجویی کار میکردم. این امر باعث شد که نه تنها با مشاغل مختلف، بلکه با افراد و شخصیتهای مختلف آشنایی پیدا کنم.

یکبار هم در خارج از شهر کوچکی که زندگی میکردم، در کارخانه IBM شغل موقتی پیدا کردم. در آنجا تا آن زمان هارددیسک میساختند. کارخانه بسیار منظم و تمیزی بود و پول خوبی هم میدادند. برخلاف کارخانه های دیگر، هر بخش، اتاق استراحت خود را داشت. روز اول کار در IBM را هرگز فراموش نمیکنم. هر شیفت، نیم ساعت برای کارگران استراحت میداد. روز اول هنوز ننشسته بودم، یک پانترک با آن گردنبند طلای کذاییش با سرعت زیاد نزدیک شد. ته ریش داشت و بود تند سیگار میداد(مانند همه پانترکان).

به ناگاه بی مقدمه با آلمانی دست و پا شکسته به من گفت: تو خیال کردن من میمون؟(Du denken ich Affe?).

من که قدری جا خورده بودم: ببخشید؟

پانترک (عصبانی تر): تو گفتی من میمون؟(Du gesagt ich Affe?).

من پیش خودم گفتم ای خدایا به دادم برس که این یارو الآن به من چاقو میزند.

من به او گفتم: من شما را نمیشناسم. شما هم که من را تا به حال ندیده اید. چرا این فکر را میکنید؟

او گفت: تو دانش آموز؟ (منظورش این بود که آیا من دانشجو هستم).

گفتم: آری.

پانترک: تو در مدرسه (دانشگاه) یاد گرفتن، آدم از میمون..... نه!... آدم از الله !

من: خب که چی؟

پانترک: تو احمق!(Du dumm).

این صحنه را در ذهن خود مجسم کنید: من با رنگ پریده و کارگران دیگر با دهان باز به این موضوع نگاه میکردند و در سالن استراحت جیک کسی درنمیآمد.

خوشبختانه دوست این پانترک دست او را گرفت و سر میز خود برد.

پانترک در حالی که از خشم میلرزید در جمله آخر خود چنین گفت: اصلا همه دانش آموزان احمق!

من از آن روز تا روز آخر کار که سه ماه طول کشید، در راهرو نیم ساعت استراحت را گذراندم، چرا که به من ندا داده بودند که این شخص حتما با من کتک کاری راه خواهد انداخت.

.......
این دقیقا همان مشکل ما در ایران است. الیگارشی قومی اقلیتی، بر جمعیتی عظیم حکومت میکند که دارای بضاعت فکری کمی میباشند.
اینها همان کسانی هستند که:
1- در هر پیامی که میگذارند، دهها غلط املایی وجود دارد.(منظورم اشتباه تایپی نیست)
2- در هر پیام به جای استدلال، برایتان فحش ناموسی و زن ستیز مینویسند.
3- خیال میکنند که خدا مرد است.
4- خیال میکنند که حضرت محمد، حضرت علی، حضرت ابراهیم، حضرت نوح، اسکندر مقدونی و... ترک بوده اند.
5- سواد اندکی دارند و اگر اطلاعی دارند، آن را از وبلاگهای پانترکی دارند.
6- لینک که میدهند، آن را از یک سایت معتبر نمیدهند بلکه از سایتهای پانترکی میدهند. چرا که نه؟ اگر یک ترک چیزی را ادعا کند، پس آن ادعا 100درصد درست است!
7-...

حالا میرسیم به خواسته های این جماعت تمامیت خواه. تنها خواسته ایشان "رسمی شدن زبان ترکیست"! در کشوری که اقلیت فقط ترک است و بقیه مردم کوچکترین تماسی با این زبان ندارند. بعد هم از شوونیسم فارس و حقوق ضایع شده خود صحبت میکنند.
آنهم در کشوری که:
1- نزدیک 900 سال است که توسط ترکان به طرز خونباری هدایت و حکومت میشود.
2- رهبرش ترک است.
3- رئیس جمهورش ترک است.
4-سیاستمدارانش ترکند.
5- بازارش در دست ترکان است.( حتی در اصفهان که شهری ترکی نیست، بازار فرش در دست ترکان است).
6- ارتش آن در دست ترکان است.
7-بسیج آن در دست ترکان است.(برای سرکوب آزادیخواهان)
8- حتی زندان و زندانبانهای آن ترک هستند. واژه "اوین" ترکیست (=خانه تو!)
9- ادارات در دست ترکان است. یادتان میآید که چند سال پیش در مورد قوم پروری در ادارات صحبت شد؟ ترکان در ادارات فقط به ترکان اجازه صعود میدهند.
10- اداره گذرنامه در دست ترکان است.
11- حتی روحانیون معروف غیر ترک را یا خانه نشین و یا آواره کرده اند. فیضیه قم را هم با خشونت و تزویر، ترکی کرده اند.
ترکانی که در اقلیتند.
باز هم تکرار میکنم که ترکان به دلایل بالا، دارای بضاعت فکری زیادی نیستند که توانسته باشند از طریق عرضه و کوشش به جایی رسیده باشند. آنان همیشه با خونریزی و خشونت و "قومگرایی" به جایی رسیده اند و جای خود را نگاهداشته اند.
ترکان به همه جای ایران میروند و از امکانان مردم دیگر استفاده میکنند، ولی کمتر ایرانی را در شهرهای ترک نشین میبینید که بدون مزاحمت زندگی کنند. شما چند نفر ایرانی را در تبریز، مرند، مشکین شهر و خوی میشناسید؟ ترکان نه غریبه نوازند و نه میهمان نواز.
دعوا هم بر سر لحاف ملاست. همان لحافی که زبان فارسی نام دارد. حالا اگر زبان فارسی را هم از ما بگیرند، دیگر چه برای ما ایرانیان میماند؟
هر بده ای، بستونی دارد!
اگر ترکان رسمی شدن زبان ترکی را خواهانند، باید حقوق ما ایرانیان را هم رعایت کنند. ترکان 26درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند. ما میخواهیم که با ایشان مانند یک جمعیت 26 درصدی رفتار شود.
1- فقط 26 درصد از بازار باید در دست ترکان باشد. 74درصد باید در دست ایرانیان باشد. نه مانند الآن 100درصد!
2- فقط 26 درصد از مجلسیان و وزراء باید ترک باشند. 74 درصد بقیه باید ایرانی باشند.
3- فقط 26 درصد ارتش باید ترکی باشد. 74 درصد بقیه باید ایرانی باشند.
4- از هر 4 رهبر، فقط یکنفرشان اجازه دارد که ترک باشد.
5- از هر 4 رئیس جمهور فقط یکنفر ترک باشند.
6- الساعه زندانبانان ترک، فقط در مناطق ترکنشین اجازه اشتغال دارند تا دیگر به زندانیان مذکر تجاوز جنسی نشود. (لواط در تاریخ ترکان مقام والایی دارد).
7- و الی آخر...

تمامی موارد بالا در صورتیست که زبان ترکی در مناطق کلاسیک ترکزبان، رسمی گردد.
اگر ترکان میخواهند که زبان ترکی در جاهای دیگر ایران نیز آموخته گردد، باید در مناطق کلاسیک ترکی نیز به ایرانیان سهمی 74درصدی در بازار و ادارات و غیره بدهند. اگر این امر ممکن است که در اصفهان و شیراز و یزد و چاه بهار و بندرعباس 100درصد بازار در دست ترکان باشد، پس دادن 74درصد بازار در تبریز و مرند و مشکین شهر و خوی به ایرانیان هم ممکن خواهد بود.
وگرنه نمیشود که در هر دهاتی که به طور اتفاقی یک ترک زندگی میکرد، زبان ترکی تدریس و رسمی گردد!
درضمن راه سومی هم وجود دارد.
هر ایرانی صاحب شناسنامه، پاسپورت و کارت ملی میباشد. دولت آتی میداند که چه کسی ترک و چه کسی ایرانیست. ترکان باید تا 3 نسل شناسایی شده، به منطق ترکی بازگردانیده شوند تا بتوانند به زبان عزیز ترکی خود سخن گفته و تا میتوانند لزگی برقصند.

الیگارشی قومی اقلیت ترک در ایران باید شکسته شود. به هر قیمت که شده.
والسلام!


۲ نظر:

مهبد خان گفت...

درود بر شما

این ترک های خشن و نژاد پرستی که شما به خصوصیات منفی شان در کشور آلمان اشاره کردید ، اکثرا ترکان عثمانی(ترکیه) هستند و آذربایجانی ها هم مثل تمام اقوام ایرانی جزِء برترین افراد آلمان هستند و مثل همه ایرانیان در پیشرفت کشورهای غربی ، سهم زیادی دارند.

من هم با راه حل و شرایط پیشنهادی شما برای رسمی شدن زبان ترکی در آذربایجان ، صد در صد موافقم.

شادکام بمانید

احمد خلچ ایرانی گفت...

سخنان شما از درک بالایی ناشی میشود. درکی که به راحتی قابل بیان نیست. عذاب و زجر دادن خاصیت منحصر به فرد این افراد است. زجر دادن تا حد مرگ. برای این حرف مثالی میزنم: ما یک همسایه اردبیلی داریم(به این دلیل قومیت این فرد را ذکر میکنم که خود او دایم بر این قومیت تاکید دارد و به ان فخر میفوشد) یک بار فرزند این همسایه شروع به ازار و اذیت ما کرد ولی از انجایی که میدانستیم انها را نباید تحریک کرد -چرا که باعث تحریک جنون اردبیلی انها خواهد شد- ازار انها را خیلی محترمانه و ارام تذکر میدادیم تا اینکه توجه فرزند انها متوجه خانواده دیگری شد. چون انها میخواستند از حق خود دفاع کنند این موضوع باعث تحریک جنون فرزند ترک انها و به تبع ان خانواده انها شد جنونی که قسمتی از ان رو کم کنی است. هر روز به طریقی انها را ازار دادند تا روزی درگیری شدیدی پیش امد و بعد از ان درگیری ان خانواده از انجا رفتند. اما ان خانواده نه جراتی دارد نه جسارتی چرا که پدر مادرم به من میگفتند در دوران جنگ فرزند بزرگ انها برای دزدی به جنگ میرفت. اینان ترسو ترین افرادند و فقط به سان انگلهایی دیگران را زجر میدهند جنگ اوری و شجاعت را باید از لرها کردها و ایرانی ها یاد گرفت.
اگر من هم جزء افرادی محسوب میشوم که پان ترکان از حق رای من و امثال من به عنوان حقی برای ترویج زبان ترکی استفاده میکنند باید بگویم که من از این زبان و از این فرهنگ زجر دادن اعلام برائت میکنم. از فرهنگ شیر بها از موسیقی ترکی از بچه بازی و بی قانونی اعلام برائت میکنم.
من ریشه در مرکزی ترین استان ایران دارم و هرگز فرهنگ خود را با فرهنگ مردم ازاری و بی قانونی تعویض نخواهم کرد.