۱۳۹۴ فروردین ۲, یکشنبه

عجب انقلاب شکوهمندی کردم من!(10)

"نوکر بی اختیار"

شادروان شاپور بختیار اقیانوسی از شرف، متانت و معرفت بود. ولی آن موقع به او "نوکر بی اختیار" میگفتیم. امیدوارم که از من خرده نگیرید. هرچه باشد سطح فکر ما از این حد بیشتر و بالاتر نبود. تازه ما قشر تحصیل کرده و خارج دیده این مملکت بودیم.



دو ماه مانده به انقلاب شکوهمند، بختیار تمامی آزادیهای سیاسی موجود در ذهن بشری را آزاد کرد. برای اینکه شما خوانندگان این سطور، شیرفهم شوید که این بزرگمرد چه کرد، میخواهم آن را برایتان ترجمه کنم: شادروان بختیار لزوم و پایه های ادامه شورش و یا انقلاب را منتفی کرد. از همه بدتر اینکه او، ساواک را منحل نموده و ایران را به یکباره کر و کور کرد. ولی بهانه را در حقیقت از انقلابیون شکوهمند گرفت.
به جای اینکه به سر کار و کاشانه خود برویم و پیروزی به این مهمی را جشن بگیریم، دستور از کادر بالای کنفدراسیون آمد که:"جنبش ادامه دارد".
خب ما هم جنبش را ادامه دادیم. نوکر بی اختیار دیگر تبدیل شده بود به "نوکروافوری". از آنجایی که این بزرگمرد دستور مطلق داده بود که با تظاهرکنندگان و حتی متخلفین اجتماعی برخورد نکنند، ما هم به بانک زدن و آتش زدن اتوبوسها ادامه میدادیم. ما شب و روز در خیابانها ول بودیم. از ابتدا تا انتهای خیابانی، حتی یک پاسبان نمیدیدی. ما اتوبوسها را آتش میزدیم، برادران چفیه پوش زحمت میکشیدند و سینماها و مراکز فرهنگی را به آتش میکشیدند.
چه دزدیها و سرقتها و تجاوزها نمیشد. هر اتفاقی هم که میافتاد، البته مقصر اصلی آن شاپور بختیار بود.(که بود!)
زمانی هم که ملت به زندانها حمله کردند، چون زندانی سیاسی وجود نداشت، فقط متجاوزین و دزدان و قاتلین را فراری دادند که آنها هم بعداً دِین خود را به اجتماع پرداختند....

خوشبختانه از این پیر-انقلابیون آن زمان تعداد زیادی باقی نمانده است. ولی آن چند تا فسیلی که زنده مانده اند، به خاطر سطح شعور خود و کمبود درک از جنایاتی که نسبت به ایران انجام داده اند، هنوز مصرانه به انقلاب شکوهمند خود چسبیده اند. من این افراد را هیچگاه خیانتکار ندانسته و هنوز هم نمیدانم. چراکه طبیعت به هر انسان، مقدار معینی شعور داده. این مقدار شعور متأسفانه با بالا رفتن سن، کمتر هم میشود.
پاشنه آشیل و نقطه ضعف هر انقلابی شکوهمند ایرانی در دو نکته نهفته است:

1- "شاه ما را مجبور کرد که انقلاب کنیم"
اینکه آیا شاه این انقلابیون شکوهمند را "مجبور" به نابودی ایران کرد، باید تاریخدانان جوابش را بدهند. ولی بختیار که تمامی خواسته های انقلابیون را فراهم کرد؟ دیگر انقلاب چرا؟ ادامه آن، 2 ماه مانده به 22 بهمن 1357 چه معنا میتوانست داشته باشد و چه ربطی با عقل سالم داشت؟ او که حتی به بزهکاران سیاسی، عفو عمومی داده بود. او که ساواک را منحل کرده بود. او که تمامی جرائد و مطبوعات را آزاد گذاشته بود. او که به تمامی احزاب سیاسی اجازه فعالیت بدون مرز داده بود. کدام خواسته انقلابیون شکوهمند را بزرگمرد بختیار بدون جواب گذاشته بود؟

2- "انقلاب را از ما دزدیدند"
این یکی که دیگر نهایت بیشرمیست. رفراندم 12 فروردین 1358 ناقض صریح این ادعاست. تمامی سازمانها و احزاب در نشستهای مشترک، بر محتوای رفراندم به توافق رسیده بودند. نحوه برگزاری و روز اجرای رفراندم هم با موافقت همه احزاب و گروههای سیاسی به انجام رسید. در آن روز "یک گزینه" وجود داشت که از محتوای آن نه تنها همه خبر داشتند، بلکه با آن موافق هم بودند. آن گزینه هم چنین بود:"جمهوری اسلامی آری یا نه".
همه گروههای سیاسی آن زمان به یک جمهوری "اسلامی" بله گفتند. هیچ یک حتی پیشنهاد اضافه گزینه های دیگر را هم نداد. مثلا میتوانستند برای نشان دادن شعور سیاسی، گزینه هایی نظیر "جمهوری کمونیستی" و یا جمهوری "آبنبات چوبی" و یا "جمهوری کباب خوری" و یا امثالهم هم اضافه کنند تا نوادگانشان در آینده به هیکل ایشان خراب ننمایند. حالا همانها ادعا میکنند که انقلاب را از آنها دزدیده اند و نمیدانستند که نظام، "اسلامی" خواهد شد. به نظر من کار این فسیلها از وقاحت هم فراتر رفته و به جنون سلب مسئولیت رسیده.

به هر حال شادروان شاپور بختیار ، سمبل یک چکش اخلاقی بر فرق از خود بیخود یک نسل و وقاحت نادانی ذاتی ایشان میباشد. بیخود نیست که این فسیلهای سیاسی هنوز بعد از 36 سال سعی در مخدوش کردن چهره بختیار دارند.
از روح او طلب آمرزش دارم.


ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست: