۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

یک داستان کاملا تخیلی

آقای "کرمانی" را در ذهن خود مجسم نمایید که خسته از سر کار بازگشته و با همسر و بچه های خود مشغول تلویزیون نگاه کردن است که ناگهان کسی در خانه او را میزند:
تق، تق تق... تق، تق، تق...
کرمانی: کیه؟
صدایی از بیرون میآید: منم. به من میگن محمد. محمد خان.
کرمانی: چی میخواهید؟
محمد خان: در را باز کن! آمدم خانه ات را غارت کنم، بچه هایت را تجاوز کنم و به بردگی ببرم و زنت را هم بعد از تجاوز بکشم.
کرمانی: ای داد! چرا؟ من که تو را نمیشناسم! چرا آمدی اینجا؟
محمد خان: به تو ربطی ندارد. ما چند نفریم. تعدادمان هم از شما بیشتر است. اگر باز نکنی، در را میشکنیم و علاوه بر آن که گفتم، چشمانت را هم از حدقه درمیآوریم.
آقای کرمانی: آخر مردک حرف حسابت چیست؟ چرا مزخرف میگویی؟
محمد خان: ما مزخرف نمیگوییم. من ترکم و هر کاری که بخوام میکنم. این حق من است. هر کس هم که جلوی من بایستد، مجازات میشود. در آینده هم ترکان در مورد من قضاوت خواهند کرد و عملکرد من را تأیید خواهند نمود.
آقای کرمانی: مرتیکه تو گوه میخوری! به قبر اقوامت هم ریدم. قیافت هم که مو نداره. چقدر هم زشت و عقده ای به نظر میرسی. برو گم شو!
محمد خان: چی؟ تو به من و قیافه من فحش میدی؟ من آمدم که تو را نابود کنم و حق زندگی را از تو بگیرم و تو به من فحش میدی؟ پس دیگه نمیشه. باید چشمهایت را از حدقه در بیاورم. غضنفر، زینال، ایاز یالله! تبر بیاورید تا در را بشکنیم.
آقای کرمانی: من از خودم دفاع میکنم! ای بیشرف.
محمد خان: هر چی بیشتر از خودت دفاع کنی، برات بدتر میشه. اینو برای خودت میگم.
آقای کرمانی: برو گمشو کوسه کثافت.
خلاصه کلام اینکه محمد خان پس از شکستن در خانه، به غضنفر، زینال و ایاز دستور میدهد که به زن و بچه آقای کرمانی تجاوز کنند و خانه را غارت کرده و چشمان آقای کرمانی را با محبت خاص ترکان از حدقه درآورند.
از این داستان، از دو زاویه میتوان دو نتیجه گرفت:
از دید یک انسان: اگر کسی به تو حمله کرد از خودت دفاع کن. اگر خواستی به او فحش هم بده.
از دید یک ترک: اگر ترکی به تو حمله کرد و قصد جان و مال و ناموس تو را داشت، حق با ترک است، چون ترک است. اگر همراه به دفاع از خود، فحش دهی و ترکان چشمت را از کاسه درآورند، تقصیر خودت است.(انسانیت از دید ترکی)

در ضمن من دروغ گفتم! این داستان چندان هم تخیلی نیست. دقیقا همین کار را آقا محمد خان قاجار با مردم کرمان کرد که در قرن 21 هنوز هم مورد تأیید پانترکان میباشد.
eyeball.png

هیچ نظری موجود نیست: